سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رهائی شهرضائی (گلچین مناسبتی)
 
قالب وبلاگ

 

  1-*(مرثیه در رحلت جانگداز پیامبراکرم (ص) )

جهان ماتمکده در ماتم عقل نخستین شد

خم از این بار محنت تا قیامت قامت دین شد

بود سیل سرشگ آسمان اندر زمین جاری

چو بر دامان روان سیل سرشگ آل یاسین شد

شده جن و ملک در ماتم ختم رسل گریان

که زهرا(س) اشک بار و سوز آهش شمع بالین شد

صدای شیون ناسوتیان بر طارم اعلاست

فغان و ناله ی لاهوتیان بر بام پروین شد

خلایق را به سر خاک مصیبت زین اَ لَم گشته

روان از دیده بر دامان ز حسرت اشک خونین شد

همای رحمت حق بسته بال و خسته دل گشته

پریشان آل طاها(ع) در غم ختم نبیین شد

توان از کف (رهائی) شد به شرح این غم عظمی

قلم تا حشر گریان صفحه ی تاریخ رنگین شد

2-*(نوحه ی سینه زنی در شهادت امام مجتبی(ع))

چون شد شهید زهر کین زاده ی زهرا(س)

رفت از زمین بر آسمان بانگ وا ویلا

شد نوحه گر مرغ هوا ماهی دریا

اندر عزای مجتبی (ع) خون شده دل ها

گفتا به زینب (س) خواهرم ای الم پرور

سبط نبی مصطفی(ص) زاده ی حیدر(ع)

خواهر مرا درد جگر می کشد آخر

طشتی بیاور تا شوم فارغ از دنیا

زد جعده ی ملعونه ام بر جگر آذر

ننمود شرمی از خدا و نه پیغمبر(ص)

از مادرم زهرا(س) و نی  ساقی کوثر(ع)

خواهر حسینم(ع) زین مصیبت خبر بنما

آمد طبیب دردمندان به بالینش

بوسید روی انور و چشم حق بینش

از دیده جاری بر جبین اشک خونینش

چون دید در تاب و تب است زاده ی طاها(ع)

جان ها فدایت یا حسن(ع) سبط پیغمبر(ص)

بعد از پدر بودی تو بر شیعیان سرور

دست من و دامانت ای شافع محشر

سوزم ز داغت زاده ی سید بطحا(ص)

روز عزا و شیون و ماتم است امروز

روز غروب نیّر اعظم(ع) است امروز

می آید از جن و ملک ناله ی جانسوز

بزم عزا دارد سه جا حضرت زهرا(س)

در طوس از زهر جفا شد رضا(ع) مسموم

از جور مأمون ستمگر جهان مغموم

این کینه ی دیرینه شد بر همه معلوم

سوزد (رهائی) تا ابد زین الم جان ها

3-*(توسل به حضرت ابا عبداالله الحسین (ع) و حضرت پیامبر(ص) و امام مجتبی و حضرت رضا (ع) )

سینه مالامال از داغ شهید کربلاست

دیده گریان در عزای خامس آل عباست

تا بود جان در تنم دارم دو چشمی اشکبار

تا قیامت اشک ریزان زین مصیبت دیده هاست

در محرم گر خزان گردید گلزار رسول(ص)

در صفر از مرگ پیغمبر(ص) جهان ماتم سراست

از شرار زهر کین شد خون جگر سبط نبی(ع)

زینب (س) ام المصائب شاهد این ماجراست

چون امام مجتبی (ع)را دید گریان شد حسین (ع)

طشت از لخت جگر همچون عقیق وکهرباست

از جفا و کینه ی مأموم  میشوم  پلید

زهر آتش بار در کام علی موسی الرضاست (ع)

گفت گر بر  گشتم  و دارم عبا بر سر بدان

سید و سالار تو مسموم انگور جفاست

تا جوادم (ع) آید از ره، حجره را مسدود کن

گاهِ تسلیم امانت آمد و روز عزاست

بود چون حیران ابا صلت اندرون خانه را

دید چون طور تجلی از رخ پور رضاست (ع)

یوسف(ع) آمد بر سر بالین یعقوب(ع) و بدید

در تب و تاب از شرار زهر و سر گرم خداست

پس سرش بنهاد بر دامان و رازش گوش کرد

دید روحش را که عازم در حریم کبریاست

جسم او مدفون به طوس و گشته باغی از بهشت

مستجار ما (رهائی) روضه ی او سال هاست

4-( نوحه و مرثیه در شهادت حضرت ختمی مرتبت(ص) و حضرت امام حسن مجتبی(ع) و حضرت ثامن الائمه(ع)

در ماه صفر بار دگر نوحه به پا شد

در سوگ پیمبر (ص) همه ی ارض و سماء شد

زین محشر کبری که جهان غرق عزا شد

از زهر جفا کشته رسول (ص) دو سرا شد

صد پاره جگر گشته حسن(ع) سبط پیمبر(ص)

از کید زن زشت سیه روی بد اختر

شد خون جگری کش همه ی عمر بدادند

در تشت فرو ریخته عازم به بقا شد

شد کشته ی زهر ستم و کینه ی مامون

در طوس غریب الغربا (ع) با دل پر خون

گشتند عیالش به مدینه همه محزون

گریان به جنان چشم رسول (ص) دو سرا شد

از بهر ودایع ز در بسته جوادش (ع)

وارد شد و بگرفت به دامن ز ودادش

آن سر که ز اسرار امامت همه دادش

زین ماتم عظمی به جهان نوحه به پا شد

اندر غم سلطان خراسان (ع) مه تمیکین

ای شیعه گرت هست به دل حب شه دین

اندر عوض اشک تو بر چهره ی غمگین

خون بار (رهائی) که جهان غرق عزا شد

 (کشته ی زهر جفا شد حسن مجتبی(ع)

زاده ی خیر النساء شافع روز جزا)

5-*(در شهادت حضرت رسول اکرم و امام مجتبی (ع))

باز اندر چهره ی گیتی غبار غم نشست

باز از فرط الم پشت بنی آدم شکست

بر سر زانوی غم لاهوتیان بنهاده سر

وا اسف شیرازه ی ناسوتیان از هم گُسَست

در عزای خاتم پیغمبران (ص) شد نوحه گر

در سماء روح القدس اندر زمین جن و بشر

عالم اسلام اندر خیمه ی ماتم نشست

شد روان خون جگر همراه با اشک بصر

شد شهید زهر کین سبط نبی مصطفی (ص)

خون جگر شد از جفا نوباوه ی باغ هدی

زاده ی زهرای اطهر(س) نور چشم مرتضی(ع)

میوه ی باغ رسالت زینت عرش خدا

گفت زینب(س) خواهرم طشتی بیاور در برم

بهر چه جانم فدایت نور چشمان ترم

باید از لخت جگر شاهد برایت آورم

از جفای جعده تا گویم چه آمد بر سرم

روح پاکش شد شتابان در جوار مصطفی (ص)

جسم پاکش تیر باران شد ز جور اشقیا

دیده گریان در عزایش شد حسین (ع) سر جدا

تربتش باشد (رهائی) دوستان را توتیا

6-مرثیه در داهیه عظمی در رحلت جانگداز خاتم النبیین رسول اکرم(ص) و در شهادت امام حسن مجتبی(ع)

در غم ختم رسل (ص) خاک عزا بر سر کنید

رخت ماتم جمله با شور و نوا در بر کنید
داغ فقدان نبی (ص) آتش به دلها میزند

محشری از نو به پا در سوگ پیغمبر (ص) کنید
آسمان گر خون بگرید زین الم باشد روا

باید از اشک بصر یاران زمین را تر کنید
جلوه ی بیت و حرم از نور رخسار نبی (ص) است

هم حرم هم بیت را باید سِیَه معجر کنید
شهر یثرب جسم پاکش در بغل بگرفت و گفت

چون صدف در من نهان تا حشر این گوهر کنید
تسلیت گوئید بر زهرا (س) گل باغ رسول (ص)

سینه را از آه جان سوز علی (ع) مجمر کنید
هم نوا گردید با آل پیمبر (ص) دوستان

گریه در روز عزای شافع محشر کنید
گر پریشان خاطر و بشکسته دل نالان شدید

یاد از زهرا (س)گل گلزار پیغمبر (ص) کنید
آخر ماه صفر شد سبط اکبر (ع) خون جگر

خاک بر سر در عزای این گل پرپر کنید
از جفای جعده ی ملعونه آخر شد شهید

روز و شب نفرین بر این میشوم بداختر کنید
در حضور خواهرش لخت جگر بر تشت ریخت

شیعیان در ماتمش رخت عزا در بر کنید
پربر آورده ز پیکان جسم پاک مجتبی (ع)

سوی معراج شهادت پیکرش بستر کنید
می وزد از تربتش بوی بهشت اندر  بقیع

بزم غم برپا برای زاده ی کوثر کنید
در عزای زاده  ی زهرا(س) (رهایی) نوحه گر

دارد او چشم شفاعت دوستان باور کنید

(اثرطبع استادحاج علی محمدرهائی شهرضائی) 

 


[ دوشنبه 92/10/9 ] [ 11:35 صبح ] [ رهائی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

* رهائی قمشه ای * علی محمد رهائی متخلص به ( رهائی) فرزند یدالله درتاریخ سوم آبانماه یکهزار وسیصد و بیست شش شمسی در شب عید قربان در شهرستان شهرضا (قمشه سابق) درخانواده مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود پس ازگذراندن تحصیلات ششم ابتدایی قدیم به همراه پدر به شغل کشاورزی مشغول شد عشق و علاقه به قرآن و معارف اسلامی چنان بود که مرتب درکلاس درس قرآنی که مربی و استاد آن عموی ایشان حاج شیخ خلیل الله رهائی بودند مرتب حاضر و بهره ها می بردند کلاس قرآن آقای رهائی به شکلی بود که در آن زمان به دلیل جامعیت استاد آن از حیث قرائت و تجوید و صوت زیبا و منحصر به فرد و اخلاق و معنویت ایشان و همچنین علمیت ایشان از نظرعلوم حوزوی به تفسیر و فقه ادبیات وحکمت و فلسفه مشتاقان فراوانی را به این کلاس جذب می نمود و درآن زمان دوره رضاخان و پسر ملعونش که دوران اختناق بود فرصت بسیارخوبی برای اجتماع طالبان حق و حقیقت بود و در بین کلاسهای قرآنی که برگزار می شد کلاس شاخصی بود که برای کسانی که درآن شرکت می نمودند و افتخار می نمودند به حضورشان در این مجلس قرآن که نه تنها قرائت صرف بلکه مجلس درسی بود حول محور قرآن و بسیاری هم به دنبال آن مشتاق علوم حوزوی می شدند و به دنبال فراگیری آن وارد حوزه علمیه و افتخار طلبگی سربازی امام زمان عجل الله فرجه را می یافتند لذا شوق فرا گیری علوم حوزوی در وجود ایشان شعله ور و در آرزوی آن بودند اما به دلیل وضع سخت خانواده ازحیث معیشت که نه پشتیبانی می شدند تا بتوانند با خیالی آسوده به درس و تحصیل بپردازند بلکه داشتند درامور معاش خانواده کمک و یاور باشند توفیق حضور روزانه درحوزه را پیدا نکردند اما علاقه ایشان ایشان را آسوده نمی گذاشت لذا در پایان فعالیت کسب وکار روز و ایام تعطیل با درخواست از فضلا و اساتید حوزه همچون حجج اسلام شیخ محمدعلی مکارمی، شیخ محمدحسین رهائی ،شیخ غلامحسین اسماعیل پور،شیخ علی تاکی(نجفی) ،به محضرایشان حاضر می شدند و به فراگیری علوم حوزوی ادبیات نصاب و صرف و نحو و منطق جامع المقدمات و سیوطی تبصره و عروه و دیگر کتب حوزوی و بهره گیری و مطالعه سایرکتب اخلاقی مانند معراج السعاده و اعتقادی و تاریخی که از علمای دین می یافتند بهره می بردند شوق و ذوق به ادبیات وشعر و انس باکتب و اشعار بزرگانی همچون حافظ وخیام و علامه کمپانی(غروی ) و عمان سامانی و حاج میرزا ن
موضوعات وب
لینک های مفید