سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رهائی شهرضائی (گلچین مناسبتی)
 
قالب وبلاگ

*(خورشید حراء)*

بر خیز که عید آمد و هنگام سرور

پیک سحر و باد صبا از ره دور

غافل منشین وقت غنیمت میدان

بنشین تو به مجلس و بخوان آیه ی نور

مشک تر و عود و عنبر آرید و کنید

شادی که شده زمانه ی جشن و حضور

گردیده همه گیاه و بستان خندان

بگذشت شب سیاه و شوم دیجور

خورشید محمّد(ص) شده طالع به حراء

تا نور فشاند به جهان همچون طور

باطل رود و صبح هدایت آید

گل باز شود ز رحمت حیّ غفور

جبریل امین آورد از جانب عرش

آیات مبین و هم کتاب مسطور

با نام خدا بخوان نبیّ خاتم(ص)

قانون حیات را تو تا نفخه ی صور

برخیز ز جای خویش ای مدّثر

انذار کن انسان ز کتاب منشور

روشن بنما جهان ز تاریکی کفر

تا گرد ضلالت شود از جامعه دور

برخیز و قیام کن تو در اُمّ قُری

گشتی به رسالت و نبوّت مأمور

لاهوت و ملک خرم و شادند همه

زین عید سعید مبعث و جشن و سرور

غافل منشین صفا بده محفل ما

صلوات فرست بر محمّد(ص) ز شعور

اندر همه جا و در همه حال بگو

بر احمد(ص)و آل او درود مبرور

ما زنده به عشق سیّد بطحائیم

دلها همه لبریز شد از شادی و شور

منّت بنهاده مؤمنین را ایزد

تا دیده ی دشمنان او باشد کور

مهرش به من و تو داده امید جنان

در طاعت اوست بر  رهائی دستور

*غزل به مناسبت مبعث نبی اکرم اسلام حضرت خاتم الانبیاء و المرسلین محمد مصطفی صلی الله علیه وآله*

(موشح به حروف عید مبعث مبارک باد)
عید است و در ساغر می وحدت جانان می رسد
یا باده ی وصل حبیب از بعد هجران می رسد
دامن ز گل سرشار کن بر مقدمش ایثار کن
محبوب رب العالمین یار ضعیفان می رسد
بر ماسوی سرور بود عشقش مرا در سر بود
عین الحیوه ما خلق خورشید تابان می رسد
ثبت است بر لوح دلم سرو قد دلجوی او
بر جسم بی جان جهان شیرین تر از جان می رسد
رشگ جنان شد روی او خلق خوش نیکوی او
مفتاح گنج جاودان در دست قرآن می رسد
سر بر خط فرمان او جان ها فدای جان او
لولاک را مسند نشین قاموس ایمان می رسد
منظور ذات کبریاء احمد محمد مصطفی
یاسین و طاها هل اتی ناموس یزدان می رسد
نقش نگین ماخلق نور جبین ماسبق
مشکوه پاک نور حق مرآت رحمان می رسد
بر قله ی کوه حراء جبریل دادش این نداء
اقرء که از سوی خدا آیات قرآن می رسد
مسند نشین کوی عشق رفت از پی مینوی عشق
کز جام تو در توی عشق رنج فراوان می رسد
بر گشت از کوی حراء ختم رسولان مصطفی
آئینه ی ایزد نما اقلیم عرفان می رسد
دریای لطفت بی کران ای درگهت دارالامان
گشته رهائی ناتوان دستی به دامان می رسد

*طلوع نیّر اعظم*

*به مناسبت عید مبعث حضرت ختمی مرتبت رسول مکرم اسلام حضرت محمد صلی اله علیه و آله*

طلوع نیّر اعظم نگر ز کوه حراء

که شد منوّر از او عرش و فرش و ما فیها
شکفت گل به گلستان چو دید رخسارش

معطّر از گل رویش شده زمین و سماء
قدم نهاد به هر سو ز جمله ی ذرّات

شنید بانگ تحیّت همی کنند انشاء
پیام حامل وحی از طریق مبدأ کل

بِداد جبرئیل امین و نمود او اِصغاء
که ای نبیّ مکرّم بخوان کتاب کریم

به نام آنکه عالم ایجاد شد از او پیدا
به نام آنکه به انسان حیات بخشد

ز آب و گل همه مخلوق را کند ابداء
که ای رداء نبوّت به دوش تو زیبا

به پای خیز که شد عالمی به پای تو شیداء
به پای خیز و به انذار خلق کن اقدام

ببخش روشنی و ظلمت از جهان بِزُداء
خجسته باد به انسان مقام خُلّتِ تو

نهاده افسر تکریم بر سر تو خدا
نهاده حضرت حق در وجود تو منّت

به مؤمنین و دگر بر خلایق دنیا
به بیست و هفتم ماه رجب مُسَجّل شد

نبوّت تو به د ستور ایزد یکتا
فدای خاک قدومت تمام هستی ما

که هست در گرو هستی تو هستی ما
درود خاص خدا و ملائک و انسان

ز صبح روز ازل تا ابد نثار شما
مرا به بوسه گه آستان خود صِلِه کن

رهائیم که کنم جان خویشتن سوداء

*در بعثت رسول اکرم (ص) و ارسال رسل به جهت هدایت بشر*

پرتو حسن ازل شد در زمین و آسمان

عشق سرمد شعله ور گردید در کون و مکان

بر ملک آن رخ عیان شد امتناع عشق کرد

شعله ور شد همچو آتش عرضه شد بر انسیان

کاروان عقل کانجا اقتباس نور کرد

شد نمایان برق غیرت خیره شد چشم جهان

از حریم ذوالجلالش کُنْتُ کَنز انشاء نمود

کرد ایجاد خلایق پس لِیُعْرَف شد عیان

کرد بر پا بزم میثاق و بفرمودی اَلَسْت

نغمه ی قالو بلی بشنید از خلق جهان

جوشش دریای لطفش کرد ایجاد رسل

روشنی بخش خلایق آشکارا و نهان

جملگی از مرسل و از غیر مرسل متفق

بهر ابلاغ رسالت سر به خط جان برکفان

امرشان توحید بود و نهی از تثلیث و بت

تا که در ظاهر نمایان گشت آن قطب نهان

پس خطاب از مصدر ذات آمد و لولاک گفت

بر حبیب کردگار و مرشد پیغمبران

شرق و غرب و عرش و فرشش را به خورشید جمال

کرده نورانی به نور احمد آن فیض عیان

از صفیر بانگ جاء الحق که در گوش سپهر

شد طنین انداز جان بخشید در جسم جهان

در پس ابر مخالف جلوه ی انوار او

اربعینی ماند در میقات آن امر گران

شد نمایان از سحاب اختفاء آن آفتاب

آشکارا کرد دعوت همرهش وحی و بیان

تاج کرمناش بر سر سِرِّ ما اَوحاش در بَر

تکیه بر تخت لَعَمْرُک بر کَفَش آیات قرآن

بانگ قولوا لا إلهش رستگاری و فلاحش

چرخ گردون بارگاهش راه او صبحی نمایان

روی او جنّات عَدْن و خوی او دریای رحمت

ای محمد قم فانذر ای همایون فَرّ و برخوان

گشته از ام القری طالع همه الطاف رحمان

در حراء روح الامین وحی قیام آورد وفرمود

بسم ربک را که کرد ایجاد این نُه چرخ خضراء

کرد تعلیم بشر علم و بیان در حد امکان

مدح احمد را احد بنموده در قرآن رهائی

عذر خواه حضرتش می باش و استغفار برخوان

*قصیده رجبیه در ولادت های ماه رجب و عید مبعث*

گردید درِ لطف خدا بر همگان باز

بیدار دلا یکدم و آماده ی پرواز
در ارض و سماء فیض بود ساری و جاری

برگیر ز فیّاض و نما خویش سرافراز
گل های ولایت شده در باغ شکوفا

برخیز و دل از صحبت اغیار تهی ساز
در ماه رجب رحمت حق گشته مضاعف

با یاد خدا روز و شب از غیر بپرداز
بگرفته در آغوش مهی جعفر صادق (ع)

کز جلوه ی او عالم اسلام سرافراز
از یُمن قدوم تقی (ع)آن اسوه تقوا

از عرش ملک آمده در فرش به پرواز
بیت رضوی (ع)گشته منور ز فروغش

بر دوش رضا (ع)آن گل خوش بوی شده باز
ما ریزه خور جود جوادیم (ع)که هر روز

بر روی خلایق شده خان کرمش باز
چون شد ز رجب هفت و شش آن میر خلایق

در خانه ی حق دیده نمودی به جهان باز
از کعبه معبود برون کعبه ی مقصود

بنمود رخ و عشق علی(ع) گشت سرآغاز
نامش چه گذاریم خدایا که جهانی

از یمن قدومش ابدالدهر سرافراز
ناگه ز سماء رقعه ای آمد که علی (ع)را

مشتق ز علی عالی اعلا تو بپرداز
در شور و شعف ارض و سماء جمع ملائک

قدوسی ولاهوتی و ناسوت هم آواز
میلاد علی اصغر (ع)و دُردانه ی زهرا(س)

با شادی و غم کرده مرا همدم و همساز
در آخراین ماه خدا تاج کرامت

بنهاد نبی(ص) را به سر و کرد سرافراز
اعیاد و موالید در این ماه و به شعبان

بنموده در لطف به سوی من و تو باز
غافل منشین همچو رهائی و بپاخیز

این الرجبیون بشنو بال برافراز

*دربعثت نبیّ خاتم حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلوات الله وسلامه علیه وعلی آله الطیبین*

ساقیا لبریز کن جام ضمیرم در سحر

زان ختام صاف و پاک آمیخته با مشک تر

دل صفایی گیرد و بخشد صفا بر دوستان

راح روح افزا شود جان را نماید بارور

بار دیگر طبع خاموشم شود روشن از آن

انجمن گردد از آن روشن زمانی مختصر

وجد و شادی آورد در عید أسعد ارمغان

محفل ما را کند میمون به یُمن این خبر

چیست این زیبا خبر می گویم از قرآن نیوش

تا همی دل گرددت آگه همی روشن بصر

بشنو از قرآن که منّت می نهد بر مؤمنین

حق سبحان تا بشر روشن شود از خیر وشرّ

هم درخت آفرینش میوه ای شیرین دهد

کامران گردند موجودات عالم زین ثمر

پیک وحی آمد بگفتا ای محمّد (ص) کن قیام

محکم و ثابت قدم می باش ای فخر بشر

دوخت بر اندام زیبایت ردای مرسلین

دست حق ای خاتم پیغمبران ای مفتخر

احمدا (ص) انذار کن خلق خدا را از عذاب

هم خدا را با بزرگی یاد کن در بحر و برّ

سوی مردم روی آور از حراء قرآن به کف

رحمت للعالمین ای فخر کل خیر البشر

بِسْمِ رَبِّکْ را بخوان بر خلق ای نیکو خصال

تا ره توحید را جویند و از بت بر حذر

گو به ایشان نیست اَللّهی به جز ربّ الحرم

تافلاح آرد به ایشان روی از این رهگذر

هم رهائی گشته از لات و منات و هر صنم

با چراغ دین و دانش کرده زین دنیا گذر

تا محمّد (ص) را به عالم جلّ شأنه بر گزید

شد نبوت ختم از سوی خدای دادگر

  (اثرطبع استادحاج علی محمدرهائی شهرضائی)


[ چهارشنبه 92/3/15 ] [ 10:55 عصر ] [ رهائی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

* رهائی قمشه ای * علی محمد رهائی متخلص به ( رهائی) فرزند یدالله درتاریخ سوم آبانماه یکهزار وسیصد و بیست شش شمسی در شب عید قربان در شهرستان شهرضا (قمشه سابق) درخانواده مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود پس ازگذراندن تحصیلات ششم ابتدایی قدیم به همراه پدر به شغل کشاورزی مشغول شد عشق و علاقه به قرآن و معارف اسلامی چنان بود که مرتب درکلاس درس قرآنی که مربی و استاد آن عموی ایشان حاج شیخ خلیل الله رهائی بودند مرتب حاضر و بهره ها می بردند کلاس قرآن آقای رهائی به شکلی بود که در آن زمان به دلیل جامعیت استاد آن از حیث قرائت و تجوید و صوت زیبا و منحصر به فرد و اخلاق و معنویت ایشان و همچنین علمیت ایشان از نظرعلوم حوزوی به تفسیر و فقه ادبیات وحکمت و فلسفه مشتاقان فراوانی را به این کلاس جذب می نمود و درآن زمان دوره رضاخان و پسر ملعونش که دوران اختناق بود فرصت بسیارخوبی برای اجتماع طالبان حق و حقیقت بود و در بین کلاسهای قرآنی که برگزار می شد کلاس شاخصی بود که برای کسانی که درآن شرکت می نمودند و افتخار می نمودند به حضورشان در این مجلس قرآن که نه تنها قرائت صرف بلکه مجلس درسی بود حول محور قرآن و بسیاری هم به دنبال آن مشتاق علوم حوزوی می شدند و به دنبال فراگیری آن وارد حوزه علمیه و افتخار طلبگی سربازی امام زمان عجل الله فرجه را می یافتند لذا شوق فرا گیری علوم حوزوی در وجود ایشان شعله ور و در آرزوی آن بودند اما به دلیل وضع سخت خانواده ازحیث معیشت که نه پشتیبانی می شدند تا بتوانند با خیالی آسوده به درس و تحصیل بپردازند بلکه داشتند درامور معاش خانواده کمک و یاور باشند توفیق حضور روزانه درحوزه را پیدا نکردند اما علاقه ایشان ایشان را آسوده نمی گذاشت لذا در پایان فعالیت کسب وکار روز و ایام تعطیل با درخواست از فضلا و اساتید حوزه همچون حجج اسلام شیخ محمدعلی مکارمی، شیخ محمدحسین رهائی ،شیخ غلامحسین اسماعیل پور،شیخ علی تاکی(نجفی) ،به محضرایشان حاضر می شدند و به فراگیری علوم حوزوی ادبیات نصاب و صرف و نحو و منطق جامع المقدمات و سیوطی تبصره و عروه و دیگر کتب حوزوی و بهره گیری و مطالعه سایرکتب اخلاقی مانند معراج السعاده و اعتقادی و تاریخی که از علمای دین می یافتند بهره می بردند شوق و ذوق به ادبیات وشعر و انس باکتب و اشعار بزرگانی همچون حافظ وخیام و علامه کمپانی(غروی ) و عمان سامانی و حاج میرزا ن
موضوعات وب
لینک های مفید