رهائی شهرضائی (گلچین مناسبتی)
|
*صدف حجاب* زیبا گل عالم وجود ای خواهر در دفتر آفرینشی چون گوهر افتد بتو چشم طمع راه گذر این در گران را به گناهی مفروش ***** {یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباسا یواری سوانکم و ریشا} (اعراف: 25) فرق حیوان با بنی آدم بود اندر حجاب محترم آنکس که کرد از بدحجابی اجتناب یا بنی آدم بود مصداق آن اندر کتاب مرغ بی پر طعمه درنده گردد با شتاب گل که از سر پرده بر گیرد بود در پیچ و تاب باش اندر چتر عزت بالاخص اندر شباب از کجا دانی قیامت ایمنی تو از عذاب عزم خود را جزم بنموده نمائی اجتناب فارغ البال و رهائی زیست تا روز حساب ***** *حجاب* تمدن بدحجابی نیست خواهر مکن قلب شهیدان رامکدر زشیطان آدم دانا گریزد مباد افتی به دام آنستمگر ***** * حجاب * ای خانم محترم که مویت پیداست دستا ن شیا طین همه سو یت پیداست گیرند ز تو د ست و به سو ی د و ز خ این کج دهنی به دین وخون شهداست گرخوف خداداری وازروزحساب تدبیر بکن بهر خو دت عقل کجا ست گر با ک ند ا ر ی ز عذ ا ب و ز عقا ب ابلیس به هرطرف تورا راهنماست ***** * تاج کرمنا * قسم به تار موی تو ای خواهر عفیف ونجیب که بر سر است تو را چادر حیا و شکیب بو د تو را به سر ا فسر ز تا ج کر منا نگاه دار د ر ا یام از فراز و نشیب حجاب هست تو را عزت و وقار و شرف مده وقار وشرف را به دست مکر و شغیب تو در کرامت نفس و لباس انسانی در این زمان که شدت چادر عفاف نصیب در این حصار حصین باش استوار و متین که دشمنت نز ند در ز مانه تیر فریب ***** * حجاب * نصیحتی کنم ای با نوی خجسته خصال که عفت وحیاونجابت توراست همچون بال به حفظ ارزش خود کوش و ارتقاء ءکمال مبا د عز ت نفست شو د د چا ر زو ا ل ***** * حجاب افسر شرافت * ای خانمی که چادر عزت به سر تراست عاقل توئی که تاج کرامت به سر تراست زر چیست تا مبادله با نفس خود کنی زیبنده افسر شرافت و عزت به سر تراست دزدان و رهزنان همه هستند در کمین هشدار سایبان سعادت به سر تراست ***** * غضب بر خانم های بد حجاب * خاک عالم بر سر زن های بی قدر و وقار کامده اندر خیابان همچو گاو و چون حمار کرده ظاهر زلف خود را و نموده افتخار بی خمار و مقنعه بی چادر و بی بند وبار روزگار آخر برآرد روزی از ایشان دمار ***** * حیاء به سرقت رفت * روبگیر از بانوان بد حجاب بی حیا ای برادر گرکه ایمان داری وشرم وحیا تا حیاء با دست این دزدان به سرقت رفته است دین وایمان جوانان رفته برباد فنا نی زدوزخ می هراسند ونه قانون نی ز شرع نوکر شیطان بوند وغافل ازقهر خدا برطناب اوگرفته دست لکن آن طناب می برد تاقعردوزخ پیروان خویش را هرکه دل دردست شیطان داد وازرحمان گریخت می خرد برخود عذاب ومیکند برخود جفا ***** { فَذَکّر اِن نَفَعَتِ الذِکری } گیسوی شما که مظهر زیبا ئیست ظاهر چو شود نشان بی تقوائیست در حفظ حجاب وعزت نفس بکوش کان مکرمت است وضد آن رسوائیست (اثرطبع استادحاج علی محمدرهائی شهرضائی) [ دوشنبه 92/3/6 ] [ 11:41 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
|
درباره وبلاگ * رهائی قمشه ای * علی محمد رهائی متخلص به ( رهائی) فرزند یدالله درتاریخ سوم آبانماه یکهزار وسیصد و بیست شش شمسی در شب عید قربان در شهرستان شهرضا (قمشه سابق) درخانواده مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود پس ازگذراندن تحصیلات ششم ابتدایی قدیم به همراه پدر به شغل کشاورزی مشغول شد عشق و علاقه به قرآن و معارف اسلامی چنان بود که مرتب درکلاس درس قرآنی که مربی و استاد آن عموی ایشان حاج شیخ خلیل الله رهائی بودند مرتب حاضر و بهره ها می بردند کلاس قرآن آقای رهائی به شکلی بود که در آن زمان به دلیل جامعیت استاد آن از حیث قرائت و تجوید و صوت زیبا و منحصر به فرد و اخلاق و معنویت ایشان و همچنین علمیت ایشان از نظرعلوم حوزوی به تفسیر و فقه ادبیات وحکمت و فلسفه مشتاقان فراوانی را به این کلاس جذب می نمود و درآن زمان دوره رضاخان و پسر ملعونش که دوران اختناق بود فرصت بسیارخوبی برای اجتماع طالبان حق و حقیقت بود و در بین کلاسهای قرآنی که برگزار می شد کلاس شاخصی بود که برای کسانی که درآن شرکت می نمودند و افتخار می نمودند به حضورشان در این مجلس قرآن که نه تنها قرائت صرف بلکه مجلس درسی بود حول محور قرآن و بسیاری هم به دنبال آن مشتاق علوم حوزوی می شدند و به دنبال فراگیری آن وارد حوزه علمیه و افتخار طلبگی سربازی امام زمان عجل الله فرجه را می یافتند لذا شوق فرا گیری علوم حوزوی در وجود ایشان شعله ور و در آرزوی آن بودند اما به دلیل وضع سخت خانواده ازحیث معیشت که نه پشتیبانی می شدند تا بتوانند با خیالی آسوده به درس و تحصیل بپردازند بلکه داشتند درامور معاش خانواده کمک و یاور باشند توفیق حضور روزانه درحوزه را پیدا نکردند اما علاقه ایشان ایشان را آسوده نمی گذاشت لذا در پایان فعالیت کسب وکار روز و ایام تعطیل با درخواست از فضلا و اساتید حوزه همچون حجج اسلام شیخ محمدعلی مکارمی، شیخ محمدحسین رهائی ،شیخ غلامحسین اسماعیل پور،شیخ علی تاکی(نجفی) ،به محضرایشان حاضر می شدند و به فراگیری علوم حوزوی ادبیات نصاب و صرف و نحو و منطق جامع المقدمات و سیوطی تبصره و عروه و دیگر کتب حوزوی و بهره گیری و مطالعه سایرکتب اخلاقی مانند معراج السعاده و اعتقادی و تاریخی که از علمای دین می یافتند بهره می بردند شوق و ذوق به ادبیات وشعر و انس باکتب و اشعار بزرگانی همچون حافظ وخیام و علامه کمپانی(غروی ) و عمان سامانی و حاج میرزا ن
موضوعات وب
آخرین مطالب
لینک های مفید |