رهائی شهرضائی (گلچین مناسبتی)
|
*مهر جهان آرا*درعید بعثتحضرت خاتم النبیین محمدمصطفیصلی الله علیه وآله سحر در باغ و بستان بوی زلف یار می آید صدای پای آب و لحظه ی دیدار می آید دمی بر آسمان بنگرچراغانی بود عالم کواکب نور باران بر گل و گلزار می آید تو گویی ساحت غبراء همه دشت ختن گشته که همراه صبا مشک تتاری از رخ دلدار می آید هزاران در ترنم بر گل یاسند و بر نسرین شمیم جان فزایی زان گل رخسار می آید نشین اندر کنار جویبار و با صفا کن جان چمن زار جهان را سرو خوش رفتار می آید بگیر از دست ساقی آن می مختوم روح افزا طبیب روح و جان امشب سر بیمار می آید نشین در صدر مجلس اندر این عید و نما شادی که آن مسند نشین با مرکبی رهوار می آید پیام قاب وقوسینش به همراه است و اوادنی بر اقلیم زمین آن رهبر هوشیار می آید رسد بر گوش ناسوتی کلام دفتر لاهوت نبی مرسل(ص) از کوه حراء و غار می آید حبیب حضرت داور نگر با قامتی موزون که جبریل امینش با پیام یار می آید به فرمان خدا بر خیز ای مهر جهان آرا که حکم سروری از خالق دادار می آید به کف قرآن و قولوا لا الاهش بر زبان جاری برای رستگاری خلائق احمد(ص) مختار می آید وجودش را نهاده بر سر انسان خدا منت محمد(ص) خاتم پیغمبران و سید ابرار می آید بگویم تهنیت این عید مسعود مبارک را جهان آفرینش را گل بی خار می آید بگیر از مجلس ما فیض و گل بر مقدمش افشان محمد آن نبی مرسل بیدار می آید (رهائی) بر خلائق از یَم طغیان و نادانی به عالم مرشد نوح نبی سالار می آید (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - یکشنبه 96/2/4 ] [ 3:25 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*ترکیب بند در شهادت حضرت امام موسی بن جعفرعلیه السلام* بیا ای شیعه نخل غم بپا کن جهان از اشک خود ماتم سرا کن به تن رخت عزا کن در مصائب به آل الله(ع) یکدم اقتدا کن در ایام شهادت باش محزون سرور و عیش و شادی را رها کن درآن روزی که محزون صاحب ماست به مهدی(عج) قطب ایمان اقتدا کن عزای حضرت موسی بن جعفر(ع) بنای نوحه و زاری بپا کن شهید از جور هارون شد به بغداد دو صد نفرین تو برآن بی وفا کن به زندان بود با ارباب حاجات به هر صبح ومساء گرم مناجات در آن مطموره ها در قید و زنجیر بدی زندان بدون جرم وتقصیر به دست سندی بن شاهک پست نبودی همدمش جز آه شبگیر نماز و روزه و ذکر و مناجات به لب یاد خدایش بود و تکبیر همه لیل و نهار او عبادت به درگاه خدایش بود و تذکیر به شکر و حمد و نجوا بود مشغول در آن مطموره های تنگ و نخجیر شبی بعد از مناجات شبانه ز درگاه خدایش خواست تغییر که ای ناجی نوح(ع) و طفل و اشجار خلاصم کن تو از زندان اشرار رهایی بخشِ شیر از فرث و از دم تو ای پروردگار جن و آدم نجات هر گرفتار از تو باشد چکد خون از دل و جسمم دمادم ز طوفان نوح(ع) و از دریا تو یونس(ع) ز آتش شد خلیل(ع) آزاد یکدم تو موسی(ع) را ز بحر و یوسف(ع) از چاه رهانیدی به فضل خود دمادم ز فضل و لطف خود از کنج زندان رهایم کن که من دل بر تو دارم غیاث المستغیثینی تو یارب که سر بر خط فرمانت نهادم تو از زندان هارونم کن آزاد رهائی کن مرا از ثانی عاد (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) مطموره: زندان.مخفیگاه /نخجیر: شکارگاه / فرث ودم: چرک وخون /ثانی عاد: منظور دراین جا هارون الرشید لع [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 96/2/1 ] [ 10:35 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
مخمس موشح به حروف اول مصراع ها به بعضی از حدیث شریف فاطمه بضعه منی در ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها فصل کمال فاطمه را کی توان گشود از آب بحر گر سر انگشت تر نمود طاقت در آسمان و توان در زمین نبود ملک وجود قادر حمل گران نبود تاب از جبال رفته و باب ابا گشود بر ساق عرش نام تو گردیده جلوه گر ضاقت زمین که جلوه کند نامت ای گهر عین الحیوه عالمی ای برتر از بشر تو طلعت نبوتی ای مادر و پدر من کیستم به نعت تو ای مظهر وجود نعت تو را خدای تو ای مادر جهان یکتای بی نظیر نمودست بالعیان مقصود خلقتی به زمین و در آسمان نام مبارک تو بهشتی است جاودان ای مظهر جمال و جلال و کمال و جود ذات تو جلوه ایست ز ذات خدای تو اسرار کائنات ز سر بقای تو هستی ز توست مادر هستی فدای تو ای اصل و فرع بسته به اصل بقای تو فیض نخست و خاتمه از مقدم تو بود قدر از تو یافت منزلت ای بضعه الرسول در وصف توست لیله قدر و شب نزول ام الائمه فاطمه عذرم بکن قبول ذوالفضل نور دیده خیر البشر بتول الطاف بی کران توام منظر شهود نظم جهان و هستی و دین از تو پایدار یا فاطمه ولایت ما بر تو استوار ای آسمان به یمن تو و بر زمین مدار ما را به زیر سایه ی لطفت نگاه دار روزی که سایبان رهائی جز این نبود
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - جمعه 95/12/28 ] [ 11:6 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
مُخَمَّس مُرَجَّع در ولادت حضرت فاطمه زهراسلام ا... علیها ساحت ام القری سینه ی سینا شده ز گلشن مصطفی گلی هویدا شده معطر از بوی او عرش معلا شده شاد از این موهبت سید بطحا شده منور این انجمن به نور زهرا شده جهان به وجد آمده ز مقدم فاطمه قوام این آب و خاک از قدم فاطمه زنده دل اهل دل شد از دم فاطمه تجلی طور در گلشن طاها شده منور این انجمن به نور زهرا شده خدیجه را نو گلی ز مصطفی شد پدید که چشم این آفتاب ندیده است و ندید تبارک و تهنیت ز عرش رحمن سفید فلک به تعظیم او واله و شیدا شده منور این انجمن به نور زهرا شده فرع نبوت نگر اصل ولایت بود سیده ی بانوان ام امامت بود مظهر انوار حق کفو ولایت بود شفیعه ی روز حشر ام ابیها شده منور این انجمن به نور زهرا شده قوام قرآن و دین رهین زهراستی دوام مکتب بدین گوهر یکتاستی فخر ولایت به این بانوی عظماستی شرافت شیعه زین عصمت کبرا شده منور این انجمن به نور زهرا شده کوثر پیغمبر و ریحانه ی مرتضاست مادر سبطین و هم به امر ایزد رضاست مشکوه انوار حق حافظ سر خداست (رهائی) از لطف او ناطقه گویا شده منور این انجمن به نور زهرا شده
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - جمعه 95/12/28 ] [ 11:4 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
مخمس مسمط در ولادت حضرت صدیقه ی طاهره صلوات ا... علیه پیک صبا می دهد مژده که آمد بهار دشت و دمن می شود بار دگر لاله زار ساقی سیمین بدن باز نماید نثار ساغر می دمیدم به یاد گیسوی یار خاطر ما را کند شاد به عشق نگار به باغ و بستان زند بلبل عاشق صفیر قمری دلباخته ترانه ای دلپذیر به چنگ و دف در طرب شوند برنا و پیر ز نای نی سر دهند ناله ی ما فی الضمیر به هر طرف کف زنان شوند بید و چنار جهان به وجد آمده ز یمن میلاد نور زمین سراسر شده تجلی کوه طور بده به یاران نوید که شد زمان حضور شوید در انجمن که آید از راه دور پیام افلاکیان به خیل چشم انتظار نهاده دخت نبی قدم به اقلیم خاک جهان منور شده زین گهر تابناک کوکب دری که شد دوازده نور پاک از او فروزنده در سراچه این مغاک راهنمای بشر تمام لیل و نهار بتول عذراء و هم خدیجه را دختر است صدیقه ی طاهره به بانوان سرور است فاطمه دخت نبی به مرتضی همسر است مادر سبطین و هم شفیعه ی محشر است ام ابیها که دین از او شده پایدار تبارک و تهنیت به بانوان جهان ولادت اسوه ی فضائل شیعیان شدست میلاد او مفاخر مادران تقارن مولد رهبر مستضعفان گفت (رهائی) که شد تا به ابد استوار
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - جمعه 95/12/28 ] [ 11:3 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
|