رهائی شهرضائی (گلچین مناسبتی)
|
مخمس موشح به حروف اول مصراع ها به بعضی از حدیث شریف فاطمه بضعه منی در ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها فصل کمال فاطمه را کی توان گشود از آب بحر گر سر انگشت تر نمود طاقت در آسمان و توان در زمین نبود ملک وجود قادر حمل گران نبود تاب از جبال رفته و باب ابا گشود بر ساق عرش نام تو گردیده جلوه گر ضاقت زمین که جلوه کند نامت ای گهر عین الحیوه عالمی ای برتر از بشر تو طلعت نبوتی ای مادر و پدر من کیستم به نعت تو ای مظهر وجود نعت تو را خدای تو ای مادر جهان یکتای بی نظیر نمودست بالعیان مقصود خلقتی به زمین و در آسمان نام مبارک تو بهشتی است جاودان ای مظهر جمال و جلال و کمال و جود ذات تو جلوه ایست ز ذات خدای تو اسرار کائنات ز سر بقای تو هستی ز توست مادر هستی فدای تو ای اصل و فرع بسته به اصل بقای تو فیض نخست و خاتمه از مقدم تو بود قدر از تو یافت منزلت ای بضعه الرسول در وصف توست لیله قدر و شب نزول ام الائمه فاطمه عذرم بکن قبول ذوالفضل نور دیده خیر البشر بتول الطاف بی کران توام منظر شهود نظم جهان و هستی و دین از تو پایدار یا فاطمه ولایت ما بر تو استوار ای آسمان به یمن تو و بر زمین مدار ما را به زیر سایه ی لطفت نگاه دار روزی که سایبان رهائی جز این نبود (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - یکشنبه 95/1/9 ] [ 2:12 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*در خلقت آب و شجر* از آب و درخت خالق هر دو جهان زینت بنموده صفحه ی مُلک و مکان در نقش شکوفه و ریاحین و چمن چون نیک نظر کنی بود آب روان پاک است و منزّه آن که از آب و ز خاک چون کرد اراده می شود نخلستان وز دانه ی خشکی که کنی بذر افشان آمیخته با آب کند هفتصد دان هم قطعه ی چوب خشک بی قدر و بهاء با گردش ایام شود تاکستان بر خلق جهان باب کرم باز نمود هر سو که کنی نظر از او هست نشان (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 94/12/14 ] [ 10:49 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
توسل به حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه (موشح به حروف یاصاحب الزمان ادرکنی) یاور مستضعفان از گلستان فاطمه ای گل باغ حسن از بوستان فاطمه صورت زیبای تو کرده پریشان خواب ما اختر ثانی عشر از آسمان فاطمه حسن رویت کرده در آئینه ی دل ها ظهور بوی زلفت مونس جان هاست جان فاطمه از سر صدق و صفا در انجمن بنشسته ایم لطف بنما سرورا بر دوستان فاطمه زینت گلزار احمد نور چشم بوتراب مظهر انوار حق از دودمان فاطمه ای سرور عاشقان بنما نظر در بزم ما نور چشم نرجس ای سرو روان فاطمه از فراغت جان به لب آمد عزیز مصر دل دردها را کن دوا از دوستان فاطمه روشن از نور جمالت چشم مشتاقان نما کی نمائی شاد قلب کودکان فاطمه نغمه ی عشاق را دارد رهائی بر زبان یوسف زهرا فدایت دوستان فاطمه (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 94/12/7 ] [ 11:47 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
* رباعی برای روز انتخابات*
روز امتحان تو با سرانگشت بزن بر فرق دشمن آهنین مشت زند او بر من و تو خنجر از پشت بکن کوتاه دستش با سرانگشت (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 94/12/7 ] [ 10:17 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
مرثیه در شهادت حضرت صدیقه کبریفاطمه زهراءسلام الله علیها ای گل باغ پیمبر که زجور عدوان شده آزرده رخت از غم و رنج دوران بودی اندر غم فقدان پدر افسرده آذرافشان دلت ای سیده ی هر دو جهان دیده گریان زغم مرگ پیمبر بودت همدمت اشک بصر بود وفراق وهجران ظالمین غصب خلافت زعلی بنمودند تکیه بر جای سلیمان به زده دیو و ددان ظلم بنموده به پیغمبر وآلش امت بشکستند ز در پهلوی زهرای جوان محسنش را بنمودند شهید از ره کین لعن ونفرین خدا باد به اهل طغیان زده آتش به در خانه ی زهرای بتول زین جسارت زده آتش به دل پیر و جوان فاطمه گشته ملول از ستم قوم جهول جای بنموده به بستر زجفای دونان فدکش غصب نمودند وشهیدش کردند آن دغل مردم مِیشوم بد بی ایمان در حمایت ز ولایت به فدای دین گشت بضعه ی پاک نبی فاطمه آن دُرّ گران به علی گفت مرا غسل بده در شب تار که نیایند به تشییع من آن دژخیمان بسپارم به لحد درشب تاریک علی تا ندانند کجا دخت نبی شد پنهان بنشین برسر بالین من ای راحت جان تاشوم راحت از این دار بلا خیز جهان ندبه بنمود علی برسرخاک زهرا گفت ای کاش برون اشک علی شد باجان در عزایت شده سیّال سرشک حسنین زینبینت زبصر اشک فشان چون باران زده آتش به دل پیروجوان نخل غمت تا رهائی شده روحت زتن ای جان جهان (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - دوشنبه 94/12/4 ] [ 9:24 صبح ] [ رهائی ]
[ نظر ]
|