سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رهائی شهرضائی (گلچین مناسبتی)
 
قالب وبلاگ

  (موشح)در شهادت حضرت صدیقه ی طاهره زهرای مرضیهصلوات ا... علیها

فاطمه مظهر حق واسطه ی فیض خداست

اسوه ی صبر و رضا مشرق انوار هداست

طلعت پاک نبوت ز رخش جلو گر است

مصدر علم لدن آیه ی تسلیم و رضاست

همسر شیر خدا ام حسین است و حسن

محور ارض و سماء دخت رسول و سراست

ظلمت لیل حکایت کند از عفت او

همه ایام علی در غم او شام عزاست

رخ آن بانوی دلخسته ز سیلی نیلی

حرمتش بعد پدر دستخوش قوم دغاست

قلب او را بشکستند و دگر پهلوی او

وای از میخ در و سینه که اسرار خداست

اثر تخته ی در مخزن اسرار شکست

سقط شدآن گهر پاک که شمع شهداست

طاقتش بین در و آتش و دیوار برفت

هر دم از ناله ی او خون جگر ارض و سماست

فضه را کرد طلب جست از او استمرار

یاعلی یا ابتا گفت که مولا برخاست

ضیغم عرصه جست چو نظر کرد بدید

خانه اش هجمه ی دشمن شده غوغا بر پاست

دست بر تیغ دو پیکر بنمود و قدر است

آمد اندر نظرش اینکه کنون صبر بجاست

سوخت تا شام ابد قلب محبین زین غم

تا بشداشک  فشان خامه رهائی بینواست

(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)


[ یادداشت ثابت - دوشنبه 94/12/4 ] [ 9:9 صبح ] [ رهائی ] [ نظر ]

در مرثیه ی بی بی دو عالم حضرت صدیقه ی کبری فاطمه ی زهراسلام الله علیها

شهید جور و جفا گشت محسن زهرا

گریست خون ز بصر جنّ و انس و ارض و سماء

سپهر جامه ی نیلی به تن نموده ز غم

گرفت چهره ی شمس و قمر در این ماتم

حکایت در و دیوار و سینه و مسمار

فغان بانوی پهلو شکسته از دیوار

شکست کنگره ی عرش و قلب لیل و نهار

سیه ز سیلی دشمن عذار او گردید

قرین غصّه ی دل داغدار او گردید

حمایتش ز ولایت شکسته بازو کرد

شرار آتش دشمن به خانه اش رو کرد

شکسته باد دو پائی که پهلویش بشکست

بریده باد دو دستی که بازویش را خست

چرا غروب نمودی بزیر تیره تراب

ز داغ خویش نمودی دل علی خوناب

گریسته حسنین از فراغ مادر خویش

نموده اند سیه زینبین معجر خویش

سحر نهاده به دیوار غم علی سر خویش

روان نموده سرشک از دو دیده ی تر خویش

شهادت تو به جان ها شراره ای افکند

دگر به جان رهائی که سوخت همچو سپند

(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)


[ یادداشت ثابت - شنبه 94/12/2 ] [ 11:50 عصر ] [ رهائی ] [ نظر ]

درشهادت مظلومانه حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا( سلام الله علیها)

تا قیامت دل اخیار ز داغت سوزد

ملکوت و در و دیوار ز داغت سوزد

میزند شعله به جان ها شرر آتش و در

دلم از آه شرربار و زداغت سوزد

سینه سوخته آماجگه ضربه در

فلک و گنبد دوار ز داغت سوزد

تیره شد روز علی (ع) در غمت ای دخت نبی (ص)

کعبه و یثرب و زوار ز داغت سوزد

زینبین و حسنین از غم تو اشک فشان

مرتضی چشم گهر بار زداغت سوزد

تا ابد کعبه سیه پوش و مقام است حزین

نخلها با دل هشیار ز داغت سوزد

آخر ای زهره گیتی که شدی در دل خاک

انجم و ثابت و سیار ز داغت سوزد

اندر این بزم عزا دیده مهدی گریان

با دل و دیده خونبار ز داغت سوزد

روز و شب دُرّ گُهر از صدف دیده روان

دل احباب وفادار ز داغت سوزد

محفل ما شده آتشکده از طور غمت

تا رهائی شور از نار زداغت سوزد

(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)


[ یادداشت ثابت - جمعه 94/12/1 ] [ 10:50 عصر ] [ رهائی ] [ نظر ]

  نوحه ی سینه زنی در شهادت دخت گرامی حضرت رسول( صلوات الله علیهما)

یا فاطمه ای بانوی پهلو شکسته

در ماتمت ارض و سماء در غم نشسته

از ضرب سیلی صورتت گردیده نیلی

نه چرخ سوزد زین الم ای دل شکسته

گویای حالت شد درب و دیوار

گریان خلایق از رنج مسمار

آتش فکندند از جفا بر درب خانه

قنفذ شکسته بازویت از تازیانه

شرم از خدا ننموده و نی از پیمبر

آن بت پرست مفسد شوم زمانه

داغت به عالم زد شعله ی نار

عالم فدای آن جسم بیمار

شاه ولایت را سوی مسجد کشیدند

هم رشته ی توحید را از هم دریدند

زاغ و زغن عقد اخوت بسته با هم

در مهد طاووس ولایت آرمیدند

عالم ز آهت شد تیره و تار

گشتی شهید قوم تبهکار

کردی وصیت با علی هنگام تدفین

راضی نیم حاصر شوند آنقوم بی دین

بند کفن بگشوده و در بر گرفتی

گل های باغ مصطفی چون جان شیرین

مولا نهاده سر روی دیوار

جاری نموده اشک گهر بار

جن و ملک گریان شده اندر غم تو

خلق جهان نالان شده در ماتم تو

قلب جهان صاحب زمان تا روز محشر

سوزد ز داغ محسن و داغ غم تو

گوید رهائی با حالت زار

آه از جفای قوم تبهکار

(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)


[ یادداشت ثابت - جمعه 94/12/1 ] [ 10:44 عصر ] [ رهائی ] [ نظر ]

  مرثیه درباره ی حضرتصدیقه ی طاهره فاطمه زهرا(سلام الله علیها)

در عزای فاطمه چون نای نی دم می زنم

اشک حسرت ریزم و آتش به عالم می زنم

تا بود جان بر تنم گویم که زهرا شد شهید

با غم و اشکم اساس کفر بر هم می زنم

من ندانم در جهان آخر مگر جرمت چه بود

که عمر از ضرب در پهلوی تو بشکسته بود

زد به بازویت چرا قنفذ سیاط ظلم و کین

میخ در بر سینه ی زارت چرا مَأوی نمود

از چه رو بین در و دیوار محسن شد شهید

تا ابد ثلث ذراری در یم خون آرمید

آن که جبرائیل بی اذنش نشد وارد به بیت

هجمه بنمودند بی اذنش چرا قوم پلید

ای سماء خون از بصر بر دشت و بر هامون ببار

تا ابد ای چرخ اشک از دیده چون جیحون ببار

بهر مظلومیت دخت پیمبر در زمین

ای رهائی از بصر همواره سیل خون ببار

در حمایت از ولایت پهلوی زهرا شکست

سینه اش از میخ در آزرده و بازوش خست

گفت یا فضة خُذینی محسنم گردید سقط

مرغ روحم کرد آهنگ جنان بالم شکست

(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)


[ یادداشت ثابت - جمعه 94/12/1 ] [ 10:34 عصر ] [ رهائی ] [ نظر ]
<   <<   51   52   53   54   55   >>   >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

* رهائی قمشه ای * علی محمد رهائی متخلص به ( رهائی) فرزند یدالله درتاریخ سوم آبانماه یکهزار وسیصد و بیست شش شمسی در شب عید قربان در شهرستان شهرضا (قمشه سابق) درخانواده مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود پس ازگذراندن تحصیلات ششم ابتدایی قدیم به همراه پدر به شغل کشاورزی مشغول شد عشق و علاقه به قرآن و معارف اسلامی چنان بود که مرتب درکلاس درس قرآنی که مربی و استاد آن عموی ایشان حاج شیخ خلیل الله رهائی بودند مرتب حاضر و بهره ها می بردند کلاس قرآن آقای رهائی به شکلی بود که در آن زمان به دلیل جامعیت استاد آن از حیث قرائت و تجوید و صوت زیبا و منحصر به فرد و اخلاق و معنویت ایشان و همچنین علمیت ایشان از نظرعلوم حوزوی به تفسیر و فقه ادبیات وحکمت و فلسفه مشتاقان فراوانی را به این کلاس جذب می نمود و درآن زمان دوره رضاخان و پسر ملعونش که دوران اختناق بود فرصت بسیارخوبی برای اجتماع طالبان حق و حقیقت بود و در بین کلاسهای قرآنی که برگزار می شد کلاس شاخصی بود که برای کسانی که درآن شرکت می نمودند و افتخار می نمودند به حضورشان در این مجلس قرآن که نه تنها قرائت صرف بلکه مجلس درسی بود حول محور قرآن و بسیاری هم به دنبال آن مشتاق علوم حوزوی می شدند و به دنبال فراگیری آن وارد حوزه علمیه و افتخار طلبگی سربازی امام زمان عجل الله فرجه را می یافتند لذا شوق فرا گیری علوم حوزوی در وجود ایشان شعله ور و در آرزوی آن بودند اما به دلیل وضع سخت خانواده ازحیث معیشت که نه پشتیبانی می شدند تا بتوانند با خیالی آسوده به درس و تحصیل بپردازند بلکه داشتند درامور معاش خانواده کمک و یاور باشند توفیق حضور روزانه درحوزه را پیدا نکردند اما علاقه ایشان ایشان را آسوده نمی گذاشت لذا در پایان فعالیت کسب وکار روز و ایام تعطیل با درخواست از فضلا و اساتید حوزه همچون حجج اسلام شیخ محمدعلی مکارمی، شیخ محمدحسین رهائی ،شیخ غلامحسین اسماعیل پور،شیخ علی تاکی(نجفی) ،به محضرایشان حاضر می شدند و به فراگیری علوم حوزوی ادبیات نصاب و صرف و نحو و منطق جامع المقدمات و سیوطی تبصره و عروه و دیگر کتب حوزوی و بهره گیری و مطالعه سایرکتب اخلاقی مانند معراج السعاده و اعتقادی و تاریخی که از علمای دین می یافتند بهره می بردند شوق و ذوق به ادبیات وشعر و انس باکتب و اشعار بزرگانی همچون حافظ وخیام و علامه کمپانی(غروی ) و عمان سامانی و حاج میرزا ن
موضوعات وب
لینک های مفید