رهائی شهرضائی (گلچین مناسبتی)
|
* آسمان مجد و شرف حضرت فاطمه معصومه کریمه اهل البیت علیها السلام* ای آسمان مجد و شرف در کنار قم معصومه گوهر صدف و اعتبار قم تو منبع فضائل و یکتا کریمه ای هم ملجأ وضیع و شریف و مدار قم ارباب علم و فضل پناهنده ی شما هجرت نموده اند همه در دیار قم پهلو گرفته کشتی اولاد مصطفی (ص) در مضجع شریف شما و مزار قم گردیده باز باب علوم محمدی از یُمن مقدم تو به شهر و دیار قم دُرّی ز دُرج عصمت و ا ز نسل فاطمه باب الحوائجی چو پدر در کنار قم ای فاطمی نسب به مشامم همی رسد هر صبح و شام بوی بهشت از غبار قم گر دست ما به تربت زهرا(س) نمی رسد آییم در کنار مرقد تو در جوار قم این روضه ای ز ریاض جنان بود هر روز کن سلام و تحیّت نثار قم ساکن شد ند اولیاء خدا در کنار آن باشد که برقرار بماند قرار قم طوفان فتنه ها و بلاها که می وزد ایمن زفته ی مردم صاحب وقار قم یا رب ( رهائیم) ز عذاب اَ لیم کن حق کریمه بانوی با اقتدار قم (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - یکشنبه 96/5/2 ] [ 11:27 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
{نوحه ی سینه زنی} *در شهادت امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام* از جفا و جور دوران شد شهید زهر عدوان صادق آل محمد ماه برج مُلک امکان روشنی بخش آیات قرآن آن گل گلشن دین و ایمان رخت ماتم در بر ما خاک غم شد بر سر ما از سحاب دیده ریزد همچو باران گوهر ما شد خزان گلبُن باغ احسان از جفای ستمکار دوران روز حزن آل طه غرق ماتم شهر بطحا نوحه گر خیل ملائک جن و انس روی غَبراء مصطفی زین الم زار و نالان فاطمه در جنان مو پریشان دفن شد در نزد بابش پیکر چون آفتابش شد بقیع از آل یاسین ملجأ خاصان ترابش آرزوی (رهائی) به دوران بوسد او تربت حق پرستان چرخ گردون بارگاهت ای ملک خیل سپاهت از چه شد در خاک پنهان آن عُذار همچو ماهت قره العین احمد چرا شد پریشان پور حیدر چرا گشته در خاک پنهان ای رئیس مذهب حق دین گرفته از تو رونق روح پاکت خسرو دین گشته با اجداد ملحق شیعیان زین الم زار و نالان جن و انس و ملک گشته گریان کرده منصور تبهکار این اراده آن جفاکار تا کند نور خدا را در زمین خاموش و یکبار غافل از اینکه آن دست پنهان دم بدم نور حق را نماید فروزان (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - دوشنبه 96/4/27 ] [ 11:2 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*در عزای صادق آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین* باز جاری گشته باران سرشک شیعیان در عزای صادق آل محمد (ص) درجهان باز دل ها در عزای حضرت صادق(ع)پریش سر به زانوی غم و حسرت نهاده دوستان نوحه گر گردیده جن وانس در روی زمین در سماء روح الأمین با جمله ی لاهوتیان روح پاک انبیاء محزون ز داغ حضرتش حضرت زهراء(س) وپیغمبر(ص)مکدّر شیعیان شد شهید زهر کین از جور منصور پلید از غم او شد پریشان مهدی صاحب زمان(عج) لعن و نفرین خدا بر ظالمین باد از ازل تا ابد مشمول لعنند و در آتش جاودان بر امامان شهید از ما درود و هم سلام بی نهایت تا به روز حشر جاری از زبان عالمی بنشسته در سوگ به حق ناطق امام جعفر صادق (ع) که باشد بر تشیّع سایبان ما دراین بزم عزا برسر زده دست اَسف در عزای حضرتش سر در گریبان دُر فشان آسمان علم را بنگر که بارانی شده در عزای حضرت صادق(ع) امام شعیان مهدی صاحب زمان(عج) در این عزا صاحب عزا گشته نیلی پوش و آسفناک جمع دوستان پیکر پاکش چو جدّش گشته مدفون دربقیع پرچم اسلام را بگرفته مهدی (عج) در میان برفروغ نور خود هر دم فزاید دست حقّ گر چه در إطفاء آن بنموده خُدعه دشمنان تیشه بر بنیاد خود زد دست خصم بد گهر مشعل اسلام را حافظ خدای مهربان شیعیان حضرت صادق(ع) (رهائی) روز حشر از عذاب دوزخ و آسوده خاطر درجنان (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - دوشنبه 96/4/27 ] [ 10:59 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*مرثیه در عزای مصیبت امامجعفر بن محمد الصادقعلیه السلام* باز اندر چهره ی گیتی غبار غم نشست در افق خورشید اندر هاله ی ماتم نشست عرش و فرش و انس و جن و مرغ و ماهی نوحه گر زین مصیبت در عزا پیغمبر خاتم نشست خاطر بابش مکدر باب علم مصطفی گشته با ارواح پاک اولیاء یک دم نشست در عزای صادق آل محمد در جنان خون جگر زهرای اطهر چهره ای در هم نشست زین اَ لَم جمع ملائک همره روح القدس در سماء بهر عزا در حلقه ی ماتم نشست تا به روز حشر داغش بر جگرها زد شرر در غمش گرد یتیمی بر بنی آدم نشست شد شهید زهر منصور آن گل باغ هدی پیکرش چون جد و بابش بر بقیع غم نشست شیعه گر جای سرشگ از دیده خون بارد رواست از سحاب دیدگان بر چهره ام شبنم نشست کشته ی زهر جفا گردید و باب علم او تا ابد بازست و ظالم خانه اش در هم نشست تسلیت بر مهدی صاحب زمان و دوستان گو (رهائی) داغ هجرش بر دل عالم نشست (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - دوشنبه 96/4/27 ] [ 10:57 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*هجران و غم منتظران کی به سر آید * (ترکیب بند) هر صبح و مساء در طلب روی نگاریم از شوق ملاقات رخش روز شماریم چون مرغ شباهنگ سحر خواب نداریم بر خاک بساییم رخ و ناله بر آریم (تا صبح سعادت دمد و مهر فروزان تابد به جهان و بکند چهره نمایان) روشن کند از جلوه ی خود این شب دیجور در آینه ظاهر بکند آن رخ مستور عالم شود از ماه رخش نور علی نور هر جا که گذر کرد کند چون جبل طور (موسی صفتانند همه عاشق رویش از بهر اطاعت بشتابند به سویش) یاران به خون خفته سر از خاک برآرند در نصرت او بار دگر بال و پر آرند از یوسف گم گشته به عالم خبر آرند در یاری او بر کف خود باز سر آرند (گویند که باشد پسر فاطمه(س)پیروز باطل شده نابود به صمصام عدو سوز) عالم بشود دشت خُتن زان گل رخسار قرآن بشود حاکم از آن لعل گهر بار بر مسند حق تکیه زند آن شه ابرار بر روی زمین جلوه کند دولت بیدار (احکام شود ساری و جاری به عدالت نابود شود روی زمین کفر و ضلالت) کی منتقم آل محمد(عج)ز در آید هجران و غم منتظران کی به سر آید کی یار سفر کرده ی ما از سفر آید آن مهدی(عج) موعود و شه دادگر آید (تا ظل همایون وی افتد به سر ما روشن شود از نور جمالش بصر ما) تا سایه ی مهدی (عج)به سر منتظران است روشن به دو عالم بصر منتظران است مشتاق رخش چشم تر منتظران است بر یاری او جان و سر منتظران است (آن کس که بود طالب دیدار فدایی است از قید غم و گردش ایام (رهائی) است) (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 96/4/22 ] [ 3:48 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
|