رهائی شهرضائی (گلچین مناسبتی)
|
قصیده ی شعبانیه درمدح سه امام و حضرت ابوالفضلعلیهم صلوات الله دوش اندر خلوت خاطر صفای یار بود کز صفا گوئی تو باغ جنت و گلزار بود سیر بنمودم در آن گلزار دیدم هر طرف جلوه ی محبوب و هم خال خط دلدار بود اشک شوقم گشت جاری کی در این ظلمت سرا این همه نور و سرور از منبع انوار بود هاتفی داد این ندا آهسته ام در گوش جان کای همایون بخت گوئی طالعت بیدار بود بر مشام روح آید بوی ریحان بهشت گوئیا نفس مسیحا بر سر بیمار بود گنبد مینای گردون هاله ای از نور داشت در دل ارض و سمائ چون بنگری اسرار بود از ملائک بانگ شادی بود اندر آسمان در زمین شور و شعف اندر در و دیوار بود گفتم این وجد و طرب در عرش و فرش از بهر چیست این چنین در خاطر من حال استفساء بود هاتف غیبی بدادم این ندای دلنشین ماه شعبان مولد این چار پرچمدار بود پور حیدر اختر ثالث حسین ابن علی کز دمش شرع مبین دارای استقرار بود معدن جود و سخا و منبع مهر و وفا آن که از مهر الهش جام او سرشار بود حضرت سجاد مرآت جمال ذوالجلال وارث وحی و علوم عترت اطهار بود عابدینش شد لقب از خالق ارض و سماء بهر تحکیم ولایت کربلا بیمار بود حضرت عباس آن ماه بنی هاشم لقب قلزم قهر خدای قاهر قهار بود عبد صالح بود و میر لشکر اندر کربلا در صف هیجاء تو گوئی حیدر کرار بود نیمه ی شعبان بود مولود شاه انس و جان قطب امکان باعث ایجاد و استقرار بود مهدی صاحب زمان و حجت ثانی عشر کعبه ی عشاق و تسکین دل ابرار بود دوست داران ولایت در مه شعبان همه از سرور آل طه جامشان سرشار بود جلوه ی اشک محبین را رهائی بین ز شوق شیوه ی جنات تجری تحت الانهار بود (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - سه شنبه 95/2/22 ] [ 2:17 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
در میلاد با سعادت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام موسم عیش و سرور و مجلس نور و صفاست چشم های شیعیان روشن ز انوار هداست روز میلاد ابا الفضل است این فرخنده روز نور چشم حیدر و بازوی سبط مصطفاست دوستان را تهنیت گویم ز یمن مقدمش غرق شادی جن و انس و شاد قلب مرتضاست در طرب لاهوتیان و در شعف ناسوتیان از قدومش منبسط ارکان عرش کبریاست از ملک بانگ مبارک باد می آید به گوش هم جمالش نور افشان از ثریا تا ثراست بازویش بوسید و بابش همچنین رخسار او طلعت نورانی اش آئینه ی ایزد نماست در بنی هاشم مثل شد جلوه ی نور رخش هم علمدار و سپهسالار دشت کربلاست وارث علم و شجاعت اسوه ی آزادگی حافظ قرآن و در نزد برادر جان فداست پاسدار دین اسلام و حریم مصطفی حضرت عباس سقای شهید کربلاست میوه ی شاخ ولایت قره العین علی زاده ی ام البنین از شاخسار هل اتاست باب حاجات است درگاهش برای شیعیان دست بر دامان او زن عید محبوب خداست آسمان مدحتش جولانگه سیمرغ قاف پشه چون پر زد (رهائی) طعمه در منقارهاست (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - دوشنبه 95/2/21 ] [ 2:46 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
توشیح حدیث شریف قال رسول ا...صلی ا...علیه و آله:حسین منی و انا من حسین قبله ی اهل یقین سرای حسین است اشرف ملک مکین سرای حسین است لنگر عرش برین به طارم اعلا رشگ بهشت برین سرای حسین است سایه ی طوبی اگر طلب بنمائی واسطه ی بهترین سرای حسین است لطف عمیش همیشه ساری و جاری اختر چرخ برین سرای حسین است افسر شاهیست خدمت کویش هستی عالم رهین سرای حسین است حد حریمش گذشته از سر گردون سجده گه عارفین سرای حسین است یثرب و زمزم صفا و مروه و بطحاء نور دل مومنین سرای حسین است محرم سر خدا بودبه دو عالم ناله ی هل من معین سرای حسین است نصرت قرآن نموده خون خدا شد یاور مستضعفین سرای حسین است وادی طور است و کعبه ی تعظیم آینه ی هر جبین سرای حسین است نیر اعظم بگفته به وصفش من ز حسینم یقین سرای حسین است نیست به غیر از حسین و آل محمد(ص) حصن حصین در زمین سرای حسین است سید و سالار و قبله ی عشاق یا یدی ا.. بین سرای حسین است نیست (رهائی) به غیر حبل ولایش تکیه گه مسلمین سرای حسین است (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - یکشنبه 95/2/20 ] [ 3:49 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*دربعثت نبیّ خاتم حضرت محمّد مصطفی صلی اله علیه وآله* بر خیز که از یثرب و بطحا خبر آمد شد مهر فروزنده و ظلمت به سر آمد گردید جهان مشک فشان وطرب انگیز بلبل به غزل خوانی و مرغ سحر آمد جام می بی غش تو بگیر از کف ساقی غفلت منما چون شب دیجور سر آمد زد هاتف غیبم که اگر طالب فیضی ساقی ز حراء با خبری معتبر آمد ساغر به کف از جانب میخانه ومعشوق با مسکِ ختام و خُم و پیمانه در آمد جبریل امین گفت کز این جام بیاشام ای احمد (ص)مرسل شب هجران به سرآمد بر جمله حریفان بنما بذل عنایت کز جام و خطوطش به خلایق ثمر آمد از خط فرودینه و شط بصره و بغداد سهم همگان تا به خط جور برآمد بر خیز که از جانب حق حکم رسالت امضاء شده شب رفته و صبح ظفر آمد مخلوق خدا تشنه ی این باده ی فیضند با بعثت خاتم غم ایام سر آمد با نام خدایت بکن آغاز رسالت تو ختم رسولانی و آیین تو لازم بر خلق جهان است کز این رهگذر آمد بر طایفه ی خویش در آغاز بپرداز این امر اِلهیست که بار دگر آمد تا نور محمد (ص)به جهان کرده تجلّی از جلوه ی آن غصّه ی ایام سر آمد بر دست کرم گستر او چشم رهائیست با لطف عمیمش همه حاجات بر آمد (سروده شده درتاریخ رجب المرجب 1437ق 1395ش) (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - سه شنبه 95/2/15 ] [ 11:14 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
سروده در بزرگداشت حضرت استاد حجة الاسلامحاج آقا میرزا نصرالله زارعان رضوان الله علیه موسس مدرسه علمیه اقدمیه شهرضا جلوس دوستان در محفل روحانیان بنگر به بزم علم وتقوا گفتگوی عارفان بنگر بیا بنشین و از این خرمن دانش ببر سهمی به باغ زارعان گردش کن و نخل گران بنگر چه گل ها پرورش بنموده در این باغ روحانی از این گلزار هر دم می وزد عطر جنان بنگر به دوشش پرچم نصر من الله است نصرالله مداد او روان چون چشمه آب روان بنگر همیشه چون شهیدان زنده باشد حضرت استاد درخشان چون ستاره نام او در هر زمان بنگر نشسته بر سریر کرسی فضل و فضائل در میان ما شده لبریز جام جان زعلم زارعان بنگر مداد العالم ما افضل از خون شهیدان شد توان بخشید و جان بر اقدمیه زارعان بنگر رهائی قطره ای نوشیده از جام سبوی او نباشد در توان توصیف این بحر گران بنگر (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - دوشنبه 95/2/14 ] [ 11:42 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
|