رهائی شهرضائی (گلچین مناسبتی)
|
*چتر عزت*
فرق حیوان با بنی آدم بود اندر حجاب محترم آن کس که کرد از بد حجابی اجتناب هست این قانون قرآن کریم ای خواهرم یا بنی آدم بود مصداق آن اندر کتاب بال پرواز کمالات است اندر این جهان مرغ بی پر طعمه درنده گردد با شتاب غنچه ایمن باشد از گلچین چو اندر پرده است گل که از سر پرده بر گیرد بود در پیچ و تاب تاج کرّمنا میفکن از سرای انسان پاک باش اندر چتر عزت بالاخص اندر شباب ای که در انظار مردم خودنمائی می کنی از کجا دانی قیامت ایمنی تو از عذاب باب توبه بار باشد لیک باید هر چه ود عزم خود را جزم بنموده نمائی اجتناب آن که از آیات قرآن مبین الگو گرفت فارغ البال و رهائی زیست تا روز حساب (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 95/4/17 ] [ 11:47 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*صدف حجاب* زیبا گل عالم وجود ای خواهر در دفتر آفرینشی چون گوهر چون از صدف حجاب ظاهر گردی افتد به تو چشم طمع راه گذر یکتا گهر خویش به کامی مفروش این دُر گران را به گناهی مفروش (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 95/4/17 ] [ 11:33 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*چشم عبرت* ضعف بنهادست رو بر قوت ای یاران من طبع من شد ناتوان نزدیک شد هجران من هر بهاری را خزانی باشد اندر این جهان گل که می خندد حکایت دارد از فقدان من گر به باغ و بوستان با چشم عبرت بنگری با تو می گویند فردا بگذرد دوران من اعتباری نیست بر این دار فانی دوستان روز دیگر رخت بر بندد سرو سامان من کاخ ها را نیست بنیاد و دوامی بهر ما دیده وا کن ژرف بنگر خانه ی ویران من بلبلی می گفت در فصل خزان با حال زار گل پریشان گشت و آمد موسم هجران من عاقل اندر این جهان اندیشه ی فردا کند سر برون آرد ز جَیب غفلت ای جانان من هر زمان در ره قدم نه با عصای احتیاط تا (رهائی)یابی از رنج و غم و حرمان من (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 95/4/17 ] [ 11:10 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*وداعیه با ماه مبارک رمضان* رمضان چون همه ایام دگر شد سپری روزها شد شب و شب ها همه گشته سحری آن که برداشت از آن توشه وغفلت ننمود زاد بگرفت و سوی دار جنان شد سفری آن که غافل شد و بگرفت ز ایام نصیب صبح محشر شده شرمنده از این بی خبری عاقل آن کس که مطیع است به امر مولا هست بر امر خدا درهمه حالش نظری خویش را بنده بداند همه جا در همه حال هست بر طاعت حق بر سر هر رهگذری پی تسلیم و رضا می گذراند همه عمر عازم صبح وصال است و صفای سحری در همه صبح و مساء طاعت حق می طلبد تا بجوید سوی فردوس برین باز دری بی بهاء راه نیابی سوی جنات ونعیم زاد راهی زعمل بهر (رهائی) ببری (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - دوشنبه 95/4/15 ] [ 4:14 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
علی علی یا علی علی علی یا علی چاره ی بیچارگان دل ز تو شد منجلی لنگر عرش برین خسرو ملک یقین محور چرخ برین نور دل مؤمنین قلزم تقوا و دین به مصطفی جانشین ای مرشد عارفین هم رهبر متقین جان ها به قربان تو دل ها پریشان تو دستم به دامان تو جان من و جان تو ملک به فرمان تو جبریل دربان تو قرآن بود شأن تو ای شافع مذنبین تو ساقی کوثری به فاطمه همسری هم شافع محشری به مومنین رهبری قسیم جنات و نار تو در صف محشری شدی به محراب عشق فدای دین مبین فغان که از جور و کین گشته برون ز آستین دست جفای عدو ز کینه ی ملحدین برید آن بد گهر رشته ی حبل المتین به خون سر شد خضاب محاسن شاه دین به شوق دیدار دوست علی ولی خدا رفرف عشقش روان به سوی عرش عُلا جهان به ماتم نشست در غم شیر خدا نما رهائی روان سرشگ خون بر جبین علی علی یا علی علی علی یا علی کشتی در ماندگان دل ز تو شد منجلی (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 95/4/3 ] [ 11:25 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
|