رهائی شهرضائی (گلچین مناسبتی)
|
*ما منتظران منتظر مقدم یاریم* عمریست که در خادمی اهل یقینیم جاروب کش خیمه ی اصحاب یمینیم سر در خط فرمان خداوند معینیم جان بر کف مشتاق رخ خسرو دینیم (هر صبح و مساء منتظر لطف الهیم هر چندکه شرمنده خود ازفرط گناهیم) چون صبح شود منتظر نفخه ی صوریم هر چند به اعمال خود از مرحله دوریم در تلخی ایام همه سنگ صبوریم اندر کنف عفو خداوند غفوریم (بامنتظران منتظر مقدم یاریم تا از سفر آید به کسی کار نداریم) آن کس که کند حکم به حق در همه ایام آن مهدی آل(عج) است که جاری کند احکام از روی زمین پاک کند جلوه ی اصنام نابود کند ظلم و جفا فتنه به صمصام (تا در کنف دولت او پخته شود خام آهو به بر گرگ بیابان شود آرام) ما منتظر جلوه ی آن ماه جبینیم از هجر جمالش همه ایام غمینیم کی فجر شود طالع و روی تو ببینیم بعد از غم ایام کنار تو نشینیم (از بهر خدا گوش به فرمان شماییم رخ همچو (رهائی) به کف پای تو ساییم) (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 95/5/15 ] [ 4:9 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*دهه کرامت* {در ولادت حضرتثامن الأئمهعلیه السلام وحضرتمعصومهسلام الله علیها و دهه کرامت و وجوداولادحضرت موسی بن جعفرعلیه السلام در ایران زمین} بده ساقی می باقی که ماهی با صفا آمد مه میلاد سلطان خراسان ماه برج اِنّما آمد قدح بر کف بیاور باده اندر ماه ذیقعده به مشتاقان بده ساغر که بزمی بی ریا آمد کرامت کن در این ماه کرامت بر من مسکین رحیقی زان ختام مسک بو ماه رضا(ع) آمد گلی از گلشن طه سرور سینه ی یاسین ضیاء چشم صدّیقین به بزم هل اتی آمد چو بگذشت از مه ذیقعده پنج و شش منور شد مدینه چون فروغ جلوه شمس الضُحی آمد گرفته در بغل موسی ابن جعفر(ع) نور چشم خود که گلزار ولایت را علی موسی الرضا(ع) آمد مبارک خاک ایران شد ز نسل پاک آن حضرت فروزان اختری از نسل او در شهرضا آمد چراغانی نموده آسمان ملک ایران را که در هر گوشه ی آن روضه از آل پاک مرتضی(ع) آمد کریمه حضرت معصومه(س) تالی تِلْوِ معصومین بتول سوّمین از مجد او قم پر بهاء آمد جهان از یُمن او در غُرّه ی ذیقعده شد روشن مزارش مرکز فقه و علوم مصطفی(ص)آمد دو چشم دوستان روشن ز بعد کوری دشمن که صدق سوره ی کوثر ز بعد مصطفی(ص) آمد بود راه (رهائی) از سَقَر مِهر و ولای او درود بی کران بر حضرت خیرالنساء(س) آمد (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - سه شنبه 95/5/13 ] [ 4:26 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
* آسمان مجد و شرف حضرت فاطمه معصومه کریمه اهل البیتعلیها السلام* ای آسمان مجد و شرف در کنار قم معصومه گوهر صدف و اعتبار قم تو منبع فضائل و یکتا کریمه ای هم ملجأ وضیع و شریف و مدار قم ارباب علم و فضل پناهنده ی شما هجرت نموده اند همه در دیار قم پهلو گرفته کشتی اولاد مصطفی (ص) در مضجع شریف شما و مزار قم گردیده باز باب علوم محمدی از یُمن مقدم تو به شهر و دیار قم دُرّی ز دُرج عصمت و ا ز نسل فاطمه باب الحوائجی چو پدر در کنار قم ای فاطمی نسب به مشامم همی رسد هر صبح و شام بوی بهشت از غبار قم گر دست ما به تربت زهرا(س) نمی رسد آییم در کنار مرقد تو در جوار قم این روضه ای ز ریاض جنان بود هر روز کن سلام و تحیّت نثار قم ساکن شد ند اولیاء خدا در کنار آن باشد که برقرار بماند قرار قم طوفان فتنه ها و بلاها که می وزد ایمن زفته ی مردم صاحب وقار قم یا رب ( رهائیم) ز عذاب اَ لیم کن حق کریمه بانوی با اقتدار قم (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - سه شنبه 95/5/13 ] [ 3:44 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
{نوحه ی سینه زنی} *در شهادت امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام* از جفا و جور دوران شد شهید زهر عدوان صادق آل محمد ماه برج مُلک امکان روشنی بخش آیات قرآن آن گل گلشن دین و ایمان رخت ماتم در بر ما خاک غم شد بر سر ما از سحاب دیده ریزد همچو باران گوهر ما شد خزان گلبُن باغ احسان از جفای ستمکار دوران روز حزن آل طه غرق ماتم شهر بطحا نوحه گر خیل ملائک جن و انس روی غَبراء مصطفی زین الم زار و نالان فاطمه در جنان مو پریشان دفن شد در نزد بابش پیکر چون آفتابش شد بقیع از آل یاسین ملجأ خاصان ترابش آرزوی (رهائی) به دوران بوسد او تربت حق پرستان چرخ گردون بارگاهت ای ملک خیل سپاهت از چه شد در خاک پنهان آن عُذار همچو ماهت قره العین احمد چرا شد پریشان پور حیدر چرا گشته در خاک پنهان ای رئیس مذهب حق دین گرفته از تو رونق روح پاکت خسرو دین گشته با اجداد ملحق شیعیان زین الم زار و نالان جن و انس و ملک گشته گریان کرده منصور تبهکار این اراده آن جفاکار تا کند نور خدا را در زمین خاموش و یکبار غافل از اینکه آن دست پنهان دم بدم نور حق را نماید فروزان (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 95/5/8 ] [ 5:12 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*مرثیه در عزای مصیبت امامجعفر بن محمد الصادقعلیه السلام* باز اندر چهره ی گیتی غبار غم نشست در افق خورشید اندر هاله ی ماتم نشست عرش و فرش و انس و جن و مرغ و ماهی نوحه گر زین مصیبت در عزا پیغمبر خاتم نشست خاطر بابش مکدر باب علم مصطفی گشته با ارواح پاک اولیاء یک دم نشست در عزای صادق آل محمد در جنان خون جگر زهرای اطهر چهره ای در هم نشست زین اَ لَم جمع ملائک همره روح القدس در سماء بهر عزا در حلقه ی ماتم نشست تا به روز حشر داغش بر جگرها زد شرر در غمش گرد یتیمی بر بنی آدم نشست شد شهید زهر منصور آن گل باغ هدی پیکرش چون جد و بابش بر بقیع غم نشست شیعه گر جای سرشگ از دیده خون بارد رواست از سحاب دیدگان بر چهره ام شبنم نشست کشته ی زهر جفا گردید و باب علم او تا ابد بازست و ظالم خانه اش در هم نشست تسلیت بر مهدی صاحب زمان و دوستان گو (رهائی) داغ هجرش بر دل عالم نشست (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی)
[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 95/5/8 ] [ 3:32 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
|