رهائی شهرضائی (گلچین مناسبتی)
|
*درشهادت مولی الموحدینحضرت علیعلیه السلام* امشب از خون لاله گون محراب و منبر می شود غوطه ور در شطّ خون میر غضنفر می شود در سحرگه از جفای ابن ملجم مرتضی در ره اسلام و قرآن چون گلی پر می شود می کند با خون سر امشب محاسن را خضاب عاقبت یعسوب دین در خون شناور می شود می کند دست عدو ارکان ایمان را خراب کشته ی راه خدا مولای قنبر می شود خانه زاد حق به رب البیت واصل می شود از جفا شقّ القمر یار پیمبر می شود بو تراب از ضرب تیغ خصم غلطد بر تراب شیعیان را زین مصیبت خاک بر سر می شود زین الم خاک یتیمی می نشیند بر جهان چون شهید اشقیاء ساقی کوثر می شود جامه ی نیلی بر اندام خلایق می شود چون (رهائی) خون جگر اوراق دفتر می شود (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 95/4/3 ] [ 11:11 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
(لاله گون محراب و منبر) ز خون محراب و منبر لاله گون شد امیرالمؤمنین غرقاب خون شد ندا آمد ز سکان سماوات که فُلکِ علم و تقوا واژگون شد سرشک خون ببار از دیده امشب که ارکان هدایت بی ستون شد علی فائز شد و واصل به جانان غم داغش به دل ما را فزون شد به سرخاک مصیبت شیعیانش سرشک دیدگان سیلاب خون شد جهان شیعه را ماتم سرا کرد دل جن وملک از غصه خون شد (رهائی) دیده بارانی کن امشب جهان زین غم گرفتار جنون شد (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 95/4/3 ] [ 10:56 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
{مناجات} آمدم سویت به شوق رابطوا داده ای خود وعده ی لاتقنطوا تشنه ام من تشنه ی فاستغفروا پر نما از مغفرت پیمانه را رحم کن بر حالت افسرده ام من که از بار گنه پژمرده ام بر درت روی رجاء آورده ام از کرم بگشا به رویم خانه را منفعل از کرده ی خود گشته ام مضطرب در محضرت بنشسته ام در دو عالم بر تو من دل بسته ام کن نظر با غیر خود بیگانه را حق ذات ذوالجلالت ای کریم هم به بسم الله رحمن و رحیم هم به اوصاف کمالت ای رحیم کن منور این دل ویرانه را حق روح مصطفی فخر بشر هم علی مرتضی خیر البشر هم به اُمِّ یازده نور غُرَر کن قبول این نغمه ی جانانه را (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 95/4/3 ] [ 10:44 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*حُسنِ حَسن(علیه السلام)در شب نیمه نمایان شده* منزل مولا علی (ع) دوش گلستان شده ازقدم مجتبی (ع) لاله و ریحان شده گلشن طه از این نوگل فرخنده رو خرم و شاداب چون باغ بهاران شده تا حسن مجتبی (ع) دیده به دنیا گشود زین مه موزون جهان روشن وخندان شده ماه جبینش شده بوسه گه بو تراب گوهر لعلش نگر دُرِّ بَدَخشان شده خانه زهرا(س) از او همچو بهشت برین چون حسن مجتبی (ع) خرم وخندان شده خال رخش طعنه بر مشک تتاری زند از دو سر زلف او خانه گلستان شده عکس رخش چون که در آینه دل فتاد آینه روشن از این شمع شبستان شده نیمه ی شهر صیام گشته از او باصفا از قدمش چون شب نیمه ی شعبان شده خلق نکویش نگر هست حَسن در حَسن حُسنِ حَسن (ع) در شب نیمه نمایان شده در شب میلاد این نوگل باغ هدی انجمن دوستان چون شکرستان شده از دو لب لعل خود بس دُرِ منثور سُفت وز کرمش بی نیاز خیل فقیران شده تا به مدیح حسن (ع) گشته (رهائی) قرین طبع روانش از او خرم وخندان شده کن به جمالش نثار هم صلوات وسلام انجمن از یُمن او فصل بهاران شده من که بُدم خادم کوی محبین او دوستی حضرتش مظهر ایمان شده (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - شنبه 95/3/30 ] [ 10:20 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
در ولادت سبط اکبر حضرت ابو محمد امام حسن مجتبیعلیه السلام باب رحمت بر خلایق باز شد از مرد و زن شد جهان رشک جنان سر سبز شد دشت و دمن همره باد صبا از جانب یثرب رسید بر مشام جان شمیم یاس و عطر یاسمن نغمه ی مرغان شنو بر شاخسار بوستان در طرب باشند هر یک با زبانی در سخن خان رحمت را خدا گسترده بهر مسلمین کرده دعوت از خلایق کردگار ذوالمنن در مه رحمت که از گلزار قرآن با صفاست مسجد و محراب و منبر محفل و هر انجمن غرق در شادی ثریا تا ثَری گردیده است از قدوم سبط اکبر مجتبی یعنی حسن گل ز گلزار هدایت نور چشم مرتضی میوه ی طاها و یاسین کبریا را مؤتمن زاده ی زهرای اطهر معدن جود و سخا گوهر بحر حقیقت سِرِّ پنهان و علن سرو بستان ولایت وارث اُمّ الکتاب اختر برج امامت خسرو شیرین سخن مظهر حق نور مطلق واقف غیب و شهود سید و سرور جوانان را به جنات عدن بهر حفظ دین اسلام و دماء مسلمین در نیام خود فرو برده حسام سر فکن گر نبودی صلح سبط مصطفی با آن شقی مسلمین هرگز نیاسودند از رنج و محن از جفای جعده ی ملعونه آخر شد شهید خون جگر گردید و واصل شد به جدّ خویشتن کی بود وصف شه ابرار در حَدِّ چو من شد (رهائی) عذر خواه و لب فرو بست از سخن (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - شنبه 95/3/30 ] [ 12:45 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
|