رهائی شهرضائی (گلچین مناسبتی)
|
در مدح و منقبت سبط اکبر امام مجتبیعلیه السلام طوطی طبعم زند پر سوی بستان و چمن تا که با مرغان خوش اَلحان نماید انجمن از درون خانه ی دل شد برون آوای او تا سراید نغمه در مدح حبیب ذوالمنن سایه ی طوبی و باغ جنت و حور قصور با ولای مجتبی آری به کف نی با سخن دوش کان باد صبا از جانب یثرب وزید ارمغان آورد بر اخیار عطر یاسمن نو گل باغ ولایت نور چشم مصطفی شد شکوفا حلم داور مجتبی یعنی حسن سبط اکبر دُرّ أَخضَر جانشین مرتضی بحر عرفان کنز قرآن کبریا را مؤتَمن زاده ی زهرای اطهر عصمت کبری نگر برده از خاک قدومش رشگ آهوی ختن صلح او شد رکن دین و شرع ازو شد پایدار تا عَلَم را داد بر دست شه گلگون کفن ای حسن خَلق و حسن خُلق ای مه نیکو خصال یوسف از فیض وجودت یافت سِرِّ پیرهن آدم و نوح و خلیل و موسی اندر کوه طور جملگی بودند از فضل و کمالت در سخن کن نظر بر دوستانت از ره لطف و وفا تا شود نیران گلستان از برای مرد و زن کیمیای حب او بر جام دل زن تا شوی در قیامت ای (رهائی) فارغ از رنج و محن (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - شنبه 95/3/30 ] [ 12:39 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*در مدح و منقبت سبط اکبر امام مجتبی علیه السلام* سحر با موکب باد صبا مشک ختن آمد ز سوی روضه ی رضوان گلی در انجمن آمد حبیب حضرت داور عزیز احمد مرسل وصی حیدر صفدر حسن آمد حسن آمد ز یثرب دومین اختر شده طالع بیا بنگر ز نورش جمله ی ذرات را قدر و ثمن آمد شمیم آیه ی تطهیر و نور سوره ی یاسین گلستان ولایت را صفای یاسمن آمد خجل شد ماه و خورشید از رخ نیکو خصال او به جنت حور و غلمان جملگی محو جمال او ادیبان جهان گشته همه محو کمال او به گیتی حامی قرآن امام مؤتمن آمد دُرِ روح نبوت بین مه برج امامت بین ز نسل پاک احمد آیت حلم و شجاعت بین به بیت مرتضی اسطوره ی علم و سخاوت بین که نور مجتبی بر لب ثنای ذوالمَنَن آمد ز یمن مقدمش شد زنده مرده از دم عیسی کلیم از طور ظاهر شد به همراه ید و بیضاء بشد نیران گلستان بر خلیل و کفر شد رسوا جمیع انبیاء را مرشدی شیرین سخن آمد علی را گشت روشن خانه از کنز سخا و جود دو چشم فاطمه گردید روشن زین مه مسعود به خیل قدسیان در عرش اعلا گشته او مسجود صفا و زمزم و رکن و مقام ممتحن آمد تو ای شاه کرم گستر (رهائی) را مکن مردود که در مدحت سرای تو سخن هایش ندارد سود مداد اَرسَبعَةَ اَبحُر گر اقلام جهان موجود تمام هرگز نشد این نکته گر اهل سخن آمد (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - شنبه 95/3/30 ] [ 12:31 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
در تعریف رمضان المبارک و مدیح امام ابو محمد حسن ابن علی امام مجتبیعلیه السلام خان کرم گشوده خدا در مه صیام بنمود لطف و کرد ضیافت در آن انام گسترده سفره ای ز غذاهای معنوی تا خلق خویش را بنشاند به بار عام زان خان آسمانی و زان لیله ی نزول اندر تنعمند همه تا صف قیام ماه نزول وحی و کتاب خدا بود بر قلب ختم رسل سید اَنام میلاد سبط اکبر و نور دل علی از موهبات حضرت حق است و لطف عام میلاد مهر فروزان امام دین نور دو چشم فاطمه و سید اَنام فرخنده و مبارک و میمون به دوستان میلاد مجتبی شده در نیمه ی صیام افزود بر فضائل رمضان این خجسته روز طالع شده به برج امامت مه تمام نام مبارکش حسن است و حسن خصال خورشید چهره کرده برون از پس غَمام در صلح او قیام حسینی نهفته بود آن بهر استقامت دین صلح و این قیام بهر حراست از حرم و خون مسلمین بُرده حسام سَر فکنِ خویش در نیام یک عمر خون ز جگر می فشاند لیک با زهر جعده شده جگر او برون ز کام تا کی ز پرده ی غیبت برون شود دستی که می دهد به جراحات التیام خفاش که توان که به توصیف آفتاب گوید سخن ببخش (رهائی) در این مقام (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - شنبه 95/3/30 ] [ 12:18 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
{در رحلت اُمُّ المؤمنین حضرت خدیجه کبریسلام الله علیها} سلام ما به اُمُّ المؤمنین و مادر زهراء(س) خدیجه(س) زوجه ی ختم رسولان سیّد بطحاء سلام ما برآن بانوی عظمی یار پیغمبر(ص) که چون او مادر گیتی نزاده در همه دنیا سلام ما به هر صبح و مساء بر تربت پاکش به همراه سلام عرشیان از عالم بالا خدیجه(س)مادر صدیقه ی کبری (س)که از نسلش روان شد چشمه ی کوثر به یُمن حضرت زهراء(س) تمام هستی خود را نموده با خدا سودا سلام قدسیان بر این زن یکتای بی همتا بر این بانوی عرشی هم تحیّت هم سلام ما به جا تا هست این عالم ز دنیا و ز ما فیها حیات این یگانه بود پشتیبان پیغمبر(ص) که از نسلش یگانه دختری چون فاطمه(س)باشد برای ما وجودش مایه ی رحمت بود بر ما در این عالم رهین این فدا کاری بود اسلامُ پا برجا محمد(ص)در غم فقدان او اشکش روان دائم چو دُرّ وگوهر از مرگ خدیجه(س)بانوی علیا چنین بانوی عظمایی که مدیونش بود اسلام شده روحش (رهائی) عاشر ماه صیام از دار این دنیا (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی)
[ یادداشت ثابت - دوشنبه 95/3/25 ] [ 4:16 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
{رمضان آمدست و ماه صیام} دوش بلبل به ناله و افغان می سرود این ترانه را گریان در گلستان به فصل تابستان شد به غفلت تمام عمر گران *گل ز کف رفت و گشت فصل خزان شد ز گلدسته ها به وقت سحر صوت قرآن بلند و پیک خبر کرده در کوچه های شهر گذر بر در خانه ها همی زد در *چشم خود باز کن ز خواب گران رمضان آمدست و ماه صیام بهر صوم و صلوة کن تو قیام خواب شیرین صبح گشته حرام خیز و از نفس خود بگیر آرام *بنشین پای سفره قرآن ماه ماه ضیافت اله است لطف ایزد به بنده همراه است در غُل و قید دیو گمراه است موقع توبه ناله و آه است *لیلة القدر را غنیمت دان بَهْ به این لحظه های عرفانی جلسه های عزیز قرآنی برکات نفوس سبحانی نفحات شریف ربانی *می وزد در سراسر رمضان گر به غفلت گذشت این ایّام نبری توشه ای ز ماه صیام نکنی بهر آخرت تو قیام نبری سود و عمر گشته تمام *در تجارت نموده ای تو زیان بشنو از من نصیحت از دل و جان نور چشمان و خوبتر از جان صبح و شب انس گیر با قرآن با رهائی تو در مه رمضان (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - یکشنبه 95/3/17 ] [ 2:19 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
|