رهائی شهرضائی (گلچین مناسبتی)
|
*ای رضاجان(ع)غریب خراسان* من گدایم گدایم گدایم من گدای شه دین رضایم (ع) ای رضاجان (ع)غریب خراسان زائرت آمده زار و نالان کن نظر بر من ای شاه خوبان حق زهرا (س)گل باغ ایمان در جوارت شها میهمانم سوی لطفت بود دیدگانم دست خالی از این در مرانم ای حریم تو دارالامانم آمدم بر درت با صد امید گنبدت کعبه ماه و خورشید خادم درگهت صد چو جمشید زائر کوی سلطان طوسم من بر آن آستان خاکبوسم از محبان شمس الشموسم در جوار انیس النفّوسم در غم مرگ دخت پیمبر(س) ریزم از دیدگان دُرّ و گوهر شد گل باغ توحید پرپر فاطمه (س)شافع روز محشر من گدای شه دین رضایم (ع) آستان بوسش از شهرضایم در طواف حریم خدایم اندر این در بود التجایم ای رضا جان (ع)رضا جان(ع) رضاجان(ع) باز کن بر رویم باب احسان تا شدی کشته ی ز هر عدوان شد (رهائی) ز غم زار و نالان
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - دوشنبه 95/9/9 ] [ 8:20 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*نوحه راهیان حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السلام* ما به دیدار رضا شاه خراسان می رویم در طواف کعبه ی سلطان خوبان می رویم ذکر ما باشد درود و وِرد ما باشد سلام با دل بشکسته و با چشم گریان می رویم ای رضا جان اَلسّلام شاه خوبان اَلسّلام در طواف مرقد حج فقیران می رویم ما بگلزار جنان و باغ رضوان می رویم روضه ی خلد برین باشد طواف کوی او در طواف کوی سلطان غریبان می رویم ای رضا جان اَلسّلام شاه خوبان اَلسّلام دل بریدیم از وطن با اشتیاق حضرتش تا بریزیم از بصر اشک روان بر غربتش سرگذاریم از سر صدق و صفا بر تربتش در ضیافت خانه ی آن مهر تابان می رویم ای رضا جان اَلسّلام شاه خوبان اَلسّلام زائر کوی رضائیم از سر صدق وصفا می زنیم بر آستانش بوسه از مهر و وفا تا بگیریم در بغل قبر علی موسی الرضا با دو صد شور و نوا زار و پریشان می رویم ای رضا جان اَلسّلام شاه خوبان اَلسّلام می وزد بوی بهشت از مرقد شاه رضا می درخشد گنبدش از نور عرش کبریا خاک پای زائرش بر (رهائی) توتیا در تجلّی گاه آن مهر درخشان می رویم (در عزای فاطمه سر در گریبان می رویم) ای رضا جان اَلسّلام شاه خوبان اَلسّلام (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - دوشنبه 95/9/9 ] [ 8:12 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
در شهادت حضرت رسول اکرمصلی الله علیه وآله و امام حسن مجتبیعلیه السلام باز اندر چهره ی گیتی غبار غم نشست باز از فرط الم پشت بنی آدم شکست بر سر زانوی غم لاهوتیان بنهاده سر وا اسف شیرازه ی ناسوتیان از هم گُسَست در عزای خاتم پیغمبران (ص) شد نوحه گر در سماء روح القدس اندر زمین جن و بشر عالم اسلام اندر خیمه ی ماتم نشست شد روان خون جگر همراه با اشک بصر شد شهید زهر کین سبط نبی مصطفی (ص) خون جگر شد از جفا نوباوه ی باغ هدی زاده ی زهرای اطهر(س) نور چشم مرتضی(ع) میوه ی باغ رسالت زینت عرش خدا گفت زینب(س) خواهرم طشتی بیاور در برم بهر چه جانم فدایت نور چشمان ترم باید از لخت جگر شاهد برایت آورم از جفای جعده تا گویم چه آمد بر سرم روح پاکش شد شتابان در جوار مصطفی (ص) جسم پاکش تیر باران شد ز جور اشقیا دیده گریان در عزایش شد حسین (ع) سر جدا تربتش باشد (رهائی) دوستان را توتیا
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - شنبه 95/9/7 ] [ 4:49 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
توسل بهحضرت ابا عبداالله الحسینعلیه السلامو حضرت پیامبرصلی الله علیه وآلهو امام مجتبیعلیه السلام و حضرت رضاعلیه السلام سینه مالامال از داغ شهید کربلاست دیده گریان در عزای خامس آل عباست تا بود جان در تنم دارم دو چشمی اشکبار تا قیامت اشک ریزان زین مصیبت دیده هاست در محرم گر خزان گردید گلزار رسول(ص) در صفر از مرگ پیغمبر(ص) جهان ماتم سراست از شرار زهر کین شد خون جگر سبط نبی(ع) زینب (س) ام المصائب شاهد این ماجراست چون امام مجتبی (ع)را دید گریان شد حسین (ع) طشت از لخت جگر همچون عقیق وکهرباست از جفا و کینه ی مأموم میشوم پلید زهر آتش بار در کام علی موسی الرضاست (ع) گفت گر بر گشتم و دارم عبا بر سر بدان سید و سالار تو مسموم انگور جفاست تا جوادم (ع) آید از ره، حجره را مسدود کن گاهِ تسلیم امانت آمد و روز عزاست بود چون حیران ابا صلت اندرون خانه را دید چون طور تجلی از رخ پور رضاست (ع) یوسف(ع) آمد بر سر بالین یعقوب(ع) و بدید در تب و تاب از شرار زهر و سر گرم خداست پس سرش بنهاد بر دامان و رازش گوش کرد دید روحش را که عازم در حریم کبریاست جسم او مدفون به طوس و گشته باغی از بهشت مستجار ما (رهائی) روضه ی او سال هاست
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - شنبه 95/9/7 ] [ 4:48 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
(نوحه ی سینه زنی در شهادت امام مجتبیعلیه السلام) چون شد شهید زهر کین زاده ی زهرا(س) رفت از زمین بر آسمان بانگ وا ویلا شد نوحه گر مرغ هوا ماهی دریا اندر عزای مجتبی (ع) خون شده دل ها گفتا به زینب (س) خواهرم ای الم پرور سبط نبی مصطفی(ص) زاده ی حیدر(ع) خواهر مرا درد جگر می کشد آخر طشتی بیاور تا شوم فارغ از دنیا زد جعده ی ملعونه ام بر جگر آذر ننمود شرمی از خدا و نه پیغمبر(ص) از مادرم زهرا(س) و نی ساقی کوثر(ع) خواهر حسینم(ع) زین مصیبت خبر بنما آمد طبیب دردمندان به بالینش بوسید روی انور و چشم حق بینش از دیده جاری بر جبین اشک خونینش چون دید در تاب و تب است زاده ی طاها(ع) جان ها فدایت یا حسن(ع) سبط پیغمبر(ص) بعد از پدر بودی تو بر شیعیان سرور دست من و دامانت ای شافع محشر سوزم ز داغت زاده ی سید بطحا(ص) روز عزا و شیون و ماتم است امروز روز غروب نیّر اعظم(ع) است امروز می آید از جن و ملک ناله ی جانسوز بزم عزا دارد سه جا حضرت زهرا(س) در طوس از زهر جفا شد رضا(ع) مسموم از جور مأمون ستمگر جهان مغموم این کینه ی دیرینه شد بر همه معلوم سوزد (رهائی) تا ابد زین الم جان ها
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - شنبه 95/9/7 ] [ 4:47 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
|