رهائی شهرضائی (گلچین مناسبتی)
|
(سیل اشک و خیل آه از شام ویران آمده)
*مرثیه به مناسبت اربعین حسینی* سیل اشک و خیل آه از شام ویران آمده از اسارت کاروان زار و پریشان آمده با دو صد آه و فغان در کربلا برگشته اند سید سجاد (ع) با خیل اسیران آمده آمده برپا کند شور و نوای اربعین زینب مظلومه با حال پریشان آمده تا بگیرد در بغل قبر علی اصغر رباب دل شکسته خون جگر با چشم گریان آمده بر روی تفتیده خاک کشتگان کربلا اشک سوزانِ سُکَینه همچو باران آمده تربت پاک پدر را در بغل بگرفت و گفت بی رقیه دخترت با غم گساران آمده بر سر قبر علی اکبر کشید از سینه آه کای برادرجان به ما جور فراوان آمده ناله ی زینب زند بر خرمن جان شرر چشم گریان قد کمان مویی پریشان آمده درد و دلها با برادر می کند از کوفیان در ره شام ای برادر بر لبم جان آمده هر یکی خاک شهیدی را گرفته در بغل نوحه گر قدوسیان از عرش رحمان آمده بسته احرام زیارت جابر از سمت فرات با عطیه بر سر شاه شهیدان آمده ذکر و تسبیح و سلام و یا حسینش (ع)بر لب است در کنار مرقد خورشید تابان آمده بر مشام دوستان صبح و مساء از مرقدش بوی مشک و عنبر و الطاف یزدان آمده توتیای دیده تا سازد غبار مرقدش در عزای او (رهائی) زار و نالان آمده
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 95/8/28 ] [ 3:26 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
کاروان اسیران رسیده =رنج و محنت فراوان کشیده *مراجعت مخدرات ازاسارت شام و کوفه بر سر تربت پاک شهدا و زبا ن حال آن محنت زدگان به صورت نوحه* ای سر و جان فدایت حسین جان چشم ما بر عطایت حسین جان عاشقان در هوایت حسین جان کرده جان را فدایت حسین جان کاروان اسیران رسیده رنج و محنت فراوان کشیده روی خار مغیلان دویده در ره ابتلایت حسین جان خواهران آمده از اسیری زینبت را نما دستگیری قامتش چون کمان شد ز پیری آمده در منایت حسین جان کربلا ای زمین بلا خیز جامت از خون ما گشته لبریز کشته ی تیر و خنجر به پا خیز جان خواهر فدایت حسین جان کو ابا الفضلت آن میر لشگر اصغر و عون و شهزاده اکبر جمله گل های باغ پیمبر گشته پر در هوایت حسین جان آمدیم و رقیه نیامد عمرش اندر خرابه سر آمد در برش چون سَرِ اَنور آمد کرده جان را فدایت حسین جان شکوه از کوفیان جفاکار من نمایم که چون کرده رفتار یا عزیز خدا جسم بیمار دشمنان خدایت حسین جان ای برادر ز جا خیز و بنگر آل طاها همه زار و مضطر تا قیام قیامت بود تر دیدگان در عزایت حسین جان دیده گریان و موها پریشان بانوان حرم با صد افغان شد دل دوستان آذر افشان هم (رهائی) برایت حسین جان
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 95/8/28 ] [ 3:24 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*زیارت اربعین منظوم* (چهل بیت در ترجمه و مفاهیم زیارت اربعین) سلام ما به ولی خدا حسین شهید حبیب حضرت داور محب اوست سعید سلام ما به خلیل خدا و سبط حبیب طبیب خلق خدا پور بوتراب و نجیب سلام بر حسین که از برگزیدگان خداست ز نسل بر گزیدگان خدا شیر خورده از زهراست سلام به مظلوم کربلا حسین شهید قتیل اشک و گرفتار دشمنان پلید حسین ولی خدا زاده ی ولی خداست سلیل احمد و از برگزیدگان شماست کرامتش به شهادت خدا نمود امضاء به پاکی و به سعادت نمود اسوه خدا مدال سروری و رهبری ز حضرت حق گرفت حامی دین آن فدایی مطلق وصی و وارث پیغمبران خداش نمود برای خلق خدا حجت و فداش نمود حسین هادی وداعی و ناصح است و دلیل نمود خون دلش بذل راه رب جلیل برای آن که رهاند زجهل و نادانی عباد را ز تحیر هم از پریشانی ز گمرهیّ و شقاوت نماید او آزاد فریب خورده ی دنیای شوم پست نهاد شدند مردم رذل و دنی فرو مایه فروختند آخرت و اصل و سود سرمایه به درهم و به دنانیر و قیمت نا چیز هوای نفس شد از ظرف جانشان لبریز خریده طاعت مخلوق را به خشم خدا زدند طبل شقاق و نفاق و گشته جدا شدند دوزخی وحاملین وزر و وبال نموده قلب پیامبر ز غصه مالا مال چو دید سبط پیامبر نفاق وطغیان را به جهد وصبر وموعظه دریافت حال ایشان را کشید تیغ وبه راه خدا نمود جهاد که از گروه منافق بر آورد بنیاد دریغ ودرد که خون داد در اطاعت دوست اسارت حرمش همره اطاعت اوست به لعنت وبه عذاب خدا وپیغمبر شدند جمله گرفتار فرقه ی کافر سلام ما به حسین زاده ی رسول خدا به نور چشم علی و به زاده ی زهرا منم گواه امین خدا وپور امین که زیست کرده و بگذشت در مکان مکین سعید رفت از این عالم و حمید وشهید به ظلم وجور برفت از جهان و گشت فقید خدا کفیل حسین است و حامی خونش به وعده هاش وفا دار و هست ممنوش عذاب گشت و هلاکت نصیب دشمن او شهید راه خدا قطعه قطعه شد تن او وفا به عهد نمود وبه راه دوست جهاد رسید بر سریر وفا و یقین و افسر و داد به قاتلین حسین لعنت خدا و رسول به ظالمین و به هرکس شنید و کرد قبول خدا منم ز محبین و دوست دار حسین محب دوستان و عدویم به دشمنان حسین پدر ومادرم به فدای حسین ویارانش فدای جد و پدر مادر پریشانش بلند مرتبه نوری و طاهر و پاکی ز مادران و ز آباء وگوهر پاکی نگشت ساحت پاکت پلید وآلوده تنت ز ثوب مذلت همیشه آسوده ز استوانه های محکم و ارکان مسلمین بودی پناه دولت قرآن و مومنین بودی حسین اسوه ی جود و طهارت وتقواست زکی وهادی ومهدی به مسلمین مولاست زنسل او همگی پیشوای متقیان امام وهادی ورهبر برای خلق جهان دلیل و حجت وبرهان و عروة الوثقی برای مردم دنیا وعالم عقبی یقین به رجعت وایمان من گواه شما دلم مطیع و عمل بر طریق و راه شما مطیع امر ونهی شما وغلام حلقه به گوش ز بهر نصرت دین با جهاد هم آغوش به سمت وسوی شما وزدشمنان بیزار درود حق به شما ومزارتان گلزار به جسم پاک شما و به حاضر وغایب به ظاهرو به نهان وبه مهدی صاحب به خون پاک حسین وفداییان حسین درود ایزد منان و سید ثقلین به مرتضی وبه زهرا ویازده فرزند خدا برای (رهائی) عذاب را مپسند
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 95/8/28 ] [ 3:22 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*گل های باغ مصطفی* (نوحه سینه زنی) گل های باغ مصطفی واویلا پرپر شده در کربلا واویلا حسین عزیز فاطمه واویلا بر روی خاک نینوا واویلا تو کشته ی لب تشنه سر از تن جدایی فرزند زهرا در ره قرآن فدایی ای سبط پیغمبر عزیز زهرا فرزند حیدر نور چشم طه صد پاره جسم اکبرت به میدان افتاده بنگر از جفای عدوان تو سر بریده بر لب شط فراتی اسلام و قرآن را تو تجدید حیاتی در راه قرآن حلق اصغر چاک گشته محزون از این غم سید لولاک گشته جن و ملک گریان وآسفناک گشته زهرا به جنّت زین الم غمناک گشته سر داده ای در راه حق با لعل عطشان جان را فدا کردی به راه دین و قرآن زینب بگفتا بر سر نعش برادر بر خیز و حال آل طه را تو بنگر فرزند زهرا نور چشمان پیمبر سبط پیمبر ای عزیز حی داور ای کشته ی صد پاره تن شاه شهیدان جسمت شده پا مال از سم ستوران اندر اسارت عازم شام بلایم فرزند حیدر دخت شاه لا فتایم حق را کنم ظاهر به نطق آتشینم در شام وکوفه زاده ی حبل المتینم ای سر بریده از قفا حسینم ای کشته ی راه خدا حسینم شد آبیاری نخل دین با خون پاکت جاوید قرآن از فروغ تابناکت در این رسالت ای برادر سر فرازی تو کشته راه خدا بهر نمازی گل های باغ فاطمه واویلا پرپر شده در کربلا واویلا کو قاسم و کو اکبر و کو عون و جعفر عباس علمدار رشیدت ای برادر کو یار و انصارت چه شد شش ماهه اصغر در راه قرآن شد فدا فرزند کوثر تو کشته ی لب تشنه سر از تن جدایی فرزند زهرا در ره قرآن فدایی اشک روان حزن و الم راه نجات است راه رهائی از عذاب و از صراط است کلک رهائی خون چکان اندر عزایت اشک روان همراه خون ریزد برایت ای کشته ی راه خدا جانم فدایت هست آرزویم این که بینم کربلایت (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 95/7/15 ] [ 10:32 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*زمین کربلا رنگین ز خون آل طه شد* محرم آمد و بر پا خیام آل طه شد قیام کربلا در خاطرم تجدید و احیا شد نشسته هاله ی غم بر فراز عالم هستی سرشک شیعه جاری در غم فرزند زهرا شد سیه بر تن محبان در عزای آل پیغمبر علم های سیاه و سبز و بیرق ها سر پاشد نوای نوحه و مرثیّه در عالم طنین انداز جهان در ماتم آل رسول اله غوغا شد حسینی کاروان همراه هفتاد و دو قربانی رسیده کربلا از بهر جانبازی مهیّا شد برای این که قرآن تا قیامت جاودان ماند فدای دین حسین بن علی از جور اعدا شد برای اهتزار پرچم اسلام در عالم زمین کربلا رنگین ز خون آل طه شد فدای دین و قرآن مبین در روز عاشورا به قربانگاه هفده تن زآل اله اهدا شد گلوی نازک اصغر سر اکبر تن قاسم برای نصرت دین خدا تقدیم مولا شد جدا شد هر دو دست حضرت عباس و چشم او در آن میدان فدای نصرت فرزند زهرا شد گروه کوفی و شامی به دور آل پیغمبر زمین کربلا رنگین ز خون پیر و برنا شد زمین کربلا شد لاله گون در روز عاشورا ولی اسلام و قرآن تا به روز حشر احیا شد گرفته رتبه ی ثاراللهی فرزند پیغمبر یزید و آل مروان در جهنم رفت و رسوا شد رهائی نخل غم بنشان کز آن اشک روان ریزد که شاید شعله ها ی دوزخ از این اشک اطفا شد (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 95/7/15 ] [ 10:21 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
|