رهائی شهرضائی (گلچین مناسبتی)
|
*مرثیه در رحلت جانگداز پیامبراکرم صلی الله علیه وآله* جهان ماتمکده در ماتم عقل نخستین شد خم از این بار محنت تا قیامت قامت دین شد بود سیل سرشگ آسمان اندر زمین جاری چو بر دامان روان سیل سرشگ آل یاسین شد شده جن و ملک در ماتم ختم رسل گریان که زهرا(س) اشک بار و سوز آهش شمع بالین شد صدای شیون ناسوتیان بر طارم اعلاست فغان و ناله ی لاهوتیان بر بام پروین شد خلایق را به سر خاک مصیبت زین اَ لَم گشته روان از دیده بر دامان ز حسرت اشک خونین شد همای رحمت حق بسته بال و خسته دل گشته پریشان آل طاها(ع) در غم ختم نبیین شد توان از کف (رهائی) شد به شرح این غم عظمی قلم تا حشر گریان صفحه ی تاریخ رنگین شد
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - شنبه 95/9/7 ] [ 4:46 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
مرثیه در داهیه عظمی رحلت جانگداز خاتم النبیین رسول اکرم صلی الله علیه وآله و درشهادت امام حسن مجتبیعلیه السلام در غم ختم رسل (ص) خاک عزا بر سر کنید رخت ماتم جمله با شور و نوا در بر کنید داغ فقدان نبی (ص) آتش به دلها میزند محشری از نو به پا در سوگ پیغمبر (ص) کنید آسمان گر خون بگرید زین الم باشد روا باید از اشک بصر یاران زمین را تر کنید جلوه ی بیت و حرم از نور رخسار نبی (ص) است هم حرم هم بیت را باید سِیَه معجر کنید شهر یثرب جسم پاکش در بغل بگرفت و گفت چون صدف در من نهان تا حشر این گوهر کنید تسلیت گوئید بر زهرا (س) گل باغ رسول (ص) سینه را از آه جان سوز علی (ع) مجمر کنید هم نوا گردید با آل پیمبر (ص) دوستان گریه در روز عزای شافع محشر کنید گر پریشان خاطر و بشکسته دل نالان شدید یاد از زهرا (س)گل گلزار پیغمبر (ص) کنید آخر ماه صفر شد سبط اکبر (ع) خون جگر خاک بر سر در عزای این گل پرپر کنید از جفای جعده ی ملعونه آخر شد شهید روز و شب نفرین بر این میشوم بداختر کنید در حضور خواهرش لخت جگر بر تشت ریخت شیعیان در ماتمش رخت عزا در بر کنید پربر آورده ز پیکان جسم پاک مجتبی (ع) سوی معراج شهادت پیکرش بستر کنید می وزد از تربتش بوی بهشت اندر بقیع بزم غم برپا برای زاده ی کوثر کنید در عزای زاده ی زهرا(س) (رهائی) نوحه گر دارد او چشم شفاعت دوستان باور کنید
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - شنبه 95/9/7 ] [ 4:43 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*کربلادر اربعین غوغا بود* سینه ها لبریز شد از حزن و غم قلبها بشکسته از فرط الم دیده ها شدکاسه های اشک وخون مرغ طبعم رفت در دشت جنون اربعین کشتگان کربلاست شور و غوغا باز اندر نینواست یاد هفتاد و دو قربانی کنید دیدگان از اشک بارانی کنید کربلادر اربعین غوغا بود در غم گلهای عاشورا بود آن دلیران صف آزادگی باده نوشان طریق بندگی یاد عباس و علی اکبرکنید آن شهیدان به خون بسترکنید یاد اصغر یاد قاسم یاد عون هم حبیب و هم وهب، زهیر و جَون جمله فُرسان میدان نبرد یادشان آرد دل عالم به درد لاله گون ازخونشان شد کربلا زین مصیبت خون دل ارض و سماء آمده جابر به روز اربعین با عطیه زائر سلطان دین در کنار قبر شمس مشرقین زاده زهرا نبی را نور عین نور چشمان علی یعنی حسین میریثرب زاده ی بدر و حنین برگرفت از تربت کوی طبیب آن صحابی باوفا نعم الحبیب کرد استشمام و داد او را سلام پاسخ خود چون که نشنید از امام در تعجب گشت و گفت آن مقتدا یا حسین جان ای شهید کربلا من تو را باشم همان پیر غلام تا همی کردی تو سبقت درسلام چیست علت ای مرا نور دو عین نشنوم از تو جوابی یاحسین پس نموده با خود این گونه خطاب از تن بی سر که بشنیده جواب بود سرگرم سلام و وجد و حال با شهید کربلا آن با کمال تا (رهائی) شد سرشک از دیده ها اربعین شد تازه داغ نینوا (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)
[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 95/8/28 ] [ 3:27 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
*کربلادر اربعین غوغا بود* سینه ها لبریز شد از حزن و غم قلبها بشکسته از فرط الم دیده ها شدکاسه های اشک وخون مرغ طبعم رفت در دشت جنون اربعین کشتگان کربلاست شور و غوغا باز اندر نینواست یاد هفتاد و دو قربانی کنید دیدگان از اشک بارانی کنید کربلادر اربعین غوغا بود در غم گلهای عاشورا بود آن دلیران صف آزادگی باده نوشان طریق بندگی یاد عباس و علی اکبرکنید آن شهیدان به خون بسترکنید یاد اصغر یاد قاسم یاد عون هم حبیب و هم وهب، زهیر و جَون جمله فُرسان میدان نبرد یادشان آرد دل عالم به درد لاله گون ازخونشان شد کربلا زین مصیبت خون دل ارض و سماء آمده جابر به روز اربعین با عطیه زائر سلطان دین در کنار قبر شمس مشرقین زاده زهرا نبی را نور عین نور چشمان علی یعنی حسین میریثرب زاده ی بدر و حنین برگرفت از تربت کوی طبیب آن صحابی باوفا نعم الحبیب کرد استشمام و داد او را سلام پاسخ خود چون که نشنید از امام در تعجب گشت و گفت آن مقتدا یا حسین جان ای شهید کربلا من تو را باشم همان پیر غلام تا همی کردی تو سبقت درسلام چیست علت ای مرا نور دو عین نشنوم از تو جوابی یاحسین پس نموده با خود این گونه خطاب از تن بی سر که بشنیده جواب بود سرگرم سلام و وجد و حال با شهید کربلا آن با کمال تا (رهائی) شد سرشک از دیده ها اربعین شد تازه داغ نینوا (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)
[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 95/8/28 ] [ 3:27 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
اربعین شه دین خسرو خوبان آمد *مرثیه به مناسبت اربعین حسینی* اربعین شه دین خسرو خوبان آمد زینب (س)از شام به صد ناله و افغان آمد باز افکند شرر بر دل ما داغ حسین (ع) که صدای جرس و ناله ی طفلان آمد تازه شد داغ غمت بر دل ما بار دگر کز سفر قافله سالار اسیران آمد بر دلم نار غمت تا به ابد شعله ور است که بر آن دمدمه ی آه یتیمان آمد به سر تربتت ای خون خدا خیل ملک همه ژولیده و محزون و پریشان آمد در غمت ختم رسل ای پسر شیر خدا از جنان فاطمه(س) با دیده ی گریان آمد خون فشان دیده ی مهدیست به هر صبح و مساء زین مصیبت به فغان گنبد کیوان آمد تا (رهائی) کند از نخل غمت نوحه بیا در عزا اشک نشان سر به گریبان آمد
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 95/8/28 ] [ 3:27 عصر ] [ رهائی ]
[ نظر ]
|